۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

[iran7031:128]

امروز کیوان شید آریایی مصادف است با بیست و شش دی ماه 7031 میترایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تماس با ما


Tel : 001 ( 818 ) 714 0 717
Sms : 001 ( 818 ) 714 0 718
E-Mail: iran7031@googlemail.com
http://iran7031.blogspot.com/
مدیر مسیول : بابک خرمدین
در صورتی که مایل به دریافت این خبرنامه نمی باشید فقط یک ایمیل کافی است.

به ما ایمیل بزنید تا اسم شما را از لیست مشترکین خبرنامه خارج کنیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وعده ماه

 12 بهمن در تمامی مدارس و دانشگاههای کشور
22 بهمن در مسیرهای راهپیمایی
چهارشنبه سوری در تمامی کوچه ها
29 اسفند در روبروی تمامی زندانهای کشور
13 فروردین در تمامی مناطق سبز کشور
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نامه ای به مردم

به نام پروردگار جان و خرد
هموطنان گرامی سالیان دراز در انتظار فردی بودیم تا با اسب سفید خود آمده و ملت در بند ایران زمین را نجات دهد و زمانی که امید به نا امیدی تبدیل شد و چشمها به جاده خشک شد , ملت خود آستین بالا زد و از میان آن تنها راه انتخابی که داشت دست به انتخاب زد تا شاید امیدی بوجود آید در نا امیدها و زمانی که با دروغ فرد دیگری توسط حکومت انتخاب شد به ناگهان خون ملت به جوش آمد و دست به اعتراض زد.
اعتراض ملت ایران در دفاع از میرحسین موسوی و یا کروبی نبود بلکه اعتراضی بود به سی سال اعدام , شکنجه , زندان , سرکوب , فقر و .....
انتخابات ایران بهانه ای بود برای فریاد در گلو خفته تا ملتی صدای اعتراض خود را به گوش جهانیان برساند.
اگر چه نباید فراموش کرد که همین انتخابات نمایشی نیز , انتخابی بود از میان انتخاب شدگان و چه بسا اگر شورای نگهبانی برای  فیلتر کردن کاندیداها وجود نداشت , افرادی به مراتب شایسته تر و بهتر از موسوی و کروبی و احمدی نژاد برای کانداتوری وجود داشتند.
آقایان میر حسین موسوی و کروبی در طی این چند ماه وظیفه ملی و میهنی خود را به خوبی انجام داده اند و باید از آنان تقدیر و قدردانی شود اما هر چه این اعتراضات طولانی تر می شود احتمال ترور فیزیکی و یا زندان و حبس خانگی این دو نیز بیشتر می شود و باید ملت خود را آماده سازد تا در صورت نیازی حتی بدون حضور این سمبلین نمادین جنبش به راه خود ادامه بدهد.
از همین رو از هموطنان عاجزانه خواهش می کنم که از این پس نکات زیر را مد نظر داشته باشند و سعی در اجرای آن نمایند:

یک ـ افرادی که توانایی مالی دارند به آنانی که تنگ دست هستند کمک کنند.

خانواده زندانیان سیاسی , خانواده روزنامه نگاران و فعالین سیاسی درون مرزی , کارگران و دانشجویان اخراجی  همگی از جمله گروههایی هستند که به خود این اجازه را نمی دهند تا تقاضای کمک مالی از کسی نمایند , اما شما پیش قدم شوید و سعی کنید دست کم نیازهای مالی این افراد را تا حدی که در توان دارید بر طرف نمایید.

دو ـ قبول کنیم که در جامعه افکار و نظرات گوناگونی وجود دارد و آزادی بیان حق مسلم هر انسانی است.

جنبش سبز دیگر امروز متعلق به گروهی خاص نیست بلکه متعلق به تمامی ایرانیان است.
از مجاهد تا سلطنت طلب , از چپ و اصلاح طلب تا بسیجی و حزب اللهی و از شهری و روستایی , درون مرزی و برون مرزی همه و همه فرزندان این آب و خاک هستیم.
پس نگذارید تعصبات بی جای سیاسی و مذهبی به ما این اجازه را بدهد تا صدای مخالف خود را گلو خفه کنیم.
مبارزات ما برای رسیدن به آزادی بیان و حق انتخاب است , پس این حق را میان خودمان از یکدیگر نگیریم.

سه ـ در همه تظاهراتها شعار می دهیم که :نترسید , نترسید ما همه با هم هستیم.

اما شب هنگام شما به منزل می آیید بی خبر از اینکه هموطن شما که ساعاتی قبل در کنار شما بود در زندان به سر می برد.
دست کم روزهای جمعه و تعطیل به جلوی زندانها بروید و با خانواده زندانیان سیاسی که هر روزه در جلوی در زندانها به امید آزادی فرزندان خود هستند ابراز همدردی کنید و اگر نیازی دارند که می توانید آن نیاز را بر آورده سازید , انجام دهید.
مطمین باشید که با هم بودن ما قدرت ما است پس یکدیگر را تنها نگذاریم.

چهار ـ نافرمانیهای مدنی همانند شعار نویسی , خارج کردن پول از بانکها , تحریم کالاهایی که با دولت همکاری می کنند و زیر نظر دولت اداره می شوند و کم کاری را در جامعه گسترش دهیم.

امروز چین و روسیه به عنوان حامیان شماره یک رژیم به شمار می روند و واردات آدامس تا توپ و تانک از چین باعث بیکاری بسیاری از هموطنان ما شده است , پس محصولات چینی و روسی را تحریم کنیم حتی اگر نصف قیمت بازار باشد.


با سپاس
بابک خرمدین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۰۰ میلیارد تومان به بودجه امسال بسیج اضافه می  شود

سال  ۱۳۸۸ خورشیدی دو ماه و نیم دیگر به پایان می‌رسد. با این همه، روز سه شنبه این هفته گروهی از نمایندگان طرفدار احمدی‌نژاد در مجلس خواستار آن شدند که ۱۰۰ میلیارد تومان به بودجه امسال بسیج اضافه شود. این پیشنهاد، از سوی محمد‌رضا کاردان هنگام بررسی اصلاحیه بودجه دولت تسلیم هیئت رئیسه مجلس شد.
پیشنهاد کامران نماینده اصفهان با مخالفت محمدرضا باهنر نایب‌رئیس مجلس روبرو شد او در غیاب علی لاریجانی ریاست جلسه را به عهده داشت. باهنر پیشنهاد کامران را مغایر با آئین‌نامه مجلس دانست و در عین‌حال قول داد که بودجه بسیج در لایحه بودجه سال ۱۳۸۹ افزایش یابد. به گزارش پایگاه اینترنتی هم‌میهن، فاطمه آجرلو، مهرداد لاهوتی، بهروز جعفری و احمد بیغش از نمایندگان طرفدار احمدی‌نژاد، به رد پیشنهاد همکارشان اعتراض کردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پس از 30 سال پخش تصاویر شهدای انقلاب 57 در صدا و سیما ممنوع شد!

نسیم فردا _در حالی كه ضرغامی در دهه فجر سال 83 به خاطر ادعای فرزند شاه در كشته نشدن مردم توسط پدرش دستور داده بود تصاویر مستند و موجود از شهدای دوران انقلاب برای مردم بازپخش شود، ولی بی شك آن چه می تواند باعث تعجب شود، ممنوع شدن پخش تصویر شهدای دوران انقلاب در دهه فجر سال 88 است! در فاصله سه هفته تا آغاز دهه فجر و مراسم سی و یكمین سالگرد انقلاب اسلامی، خبرها، از تعیین محدودیت‌های عجیب و بی‌سابقه برای پخش تصاویر قدیمی و ویژه برنامه‌های دهه فجر امسال حكایت دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نکته ای در مناظره که هیچ کس به آن توجه نکرد. دکتر اطاعت رسما ولایت مطلقه فقیه را نفی کرد

در قسمتی از مناظره حدودا در دقیقه 35-34 برنامه دکتر اطاعت یک اصل از قانون اساسی را برای مجری برنامه و آقای زاکانی بازخوانی کردکه به این شرح است:
دکتر اطاعت: در اصل 56 قانون اساسی به زیبایی می آید رابطه حاکمیت الله و حاکمیت ملت را روشن میکندکه: "حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروه خاصی قرار بدهدو ملت این حق خداداد را ..."
این اصل که توسط دکتر اطاعت بازخوانی شد به روشنی اصل ولایت مطلقه فقیه را زیر سوال میبرد که ما هم به خاطر شجاعت و صراحت لهجه ایشان کمال تشکر را داریم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواهرزاده رییس دیوان عدالت اداری کشور در میان لیست افراد اعدامی

در پی حوادث وسیع و گسترده ی مربوط به روز عاشورا که بازتاب بین المللی وسیعی همراه داشت، خبرهای بازداشت شدگان این روز که منابع دولتی تعدادشان را 300 نفر و منابع خبری مستقل این تعداد را تا بیش از هزار و پانصد نفر اعلام کرده اند، موج جدیدی از نگرانی ها را به دنبال آورد. گزارشهای دریافتی از بازداشتگاه عشرت آباد که به عقیده ی برخی شکنجه گاهی جایگزین برای کهریزک به شمار می آید و همچنین گزارش از وضعیت بد و نابسامان و برخوردهای غیر انسانی با زنان بازداشتی این نگرانیها را تشدید کرد. به گزارش خبرنامه امیرکبیر مسئله دیگری که در بین پیامدهای یکشنبه ی خونین خودنمایی میکند، دستگیری و کشته شدن نزدیکان برخی از افراد نام دار کشور است. از جمله این افراد می توان به امیر ارشد تاجمیر فرزند شهین مهین فر مجری با سابقه صدا و سیما و همچنین مورد دیگر که بازتاب وسیعتری داشت سید علی حبیبی موسوی خواهرزاده میرحسین موسوی اشاره کرد. اما در این بین خبر بازداشت شدن یکی از معترضین این روز به نام "حسین محمودی" از اقوام حجت الاسلام منتظری همچنان مسکوت مانده است. به گفته یکی از نزدیکان حجت السلام محمد جعفر منتظری رییس دیوان عدالت اداری کشور ، خواهرزاده ی این مقام قضایی که یکی از بازداشتی های روز عاشورا بوده است پس از انجام بازجویی هایی بدون در نظر گرفتن حق داشتن وکیل، در لیست اعدامی های این روز قرار گرفته است. حسین محمودی، دانشجوی پزشکی که مورخ یکشنبه ششم دی ماه در تظاهرات ضددولتی شهر تهران بازداشت شده بود، پس از مدتی بی اطلاعی خانواده اش با رساندن این خبر آنها را از این حکم مطلع کرد. خانواده حسین محمودی با درمیان گذاشتن این خبر با حجت الاسلام محمدجعفر منتظری رییس دیوان عدالت اداری که از نهادهای در ارتباط با قوه قضاییه میباشد سعی در لغو آن داشته اما تا کنون خبری حاکی از لغو آن به این مقام عالی رتبه داده نشده است. به گزارش خبرنامه امیرکبیر موضوع صدور حکم اعدام برای خواهرزاده رییس دیوان عدالت اداری کشور به صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه نیز انتقال یافته است. تایید وجود خواهرزاده رئیس دیوان عدالت ادرای درمیان لیست افراد محکوم شده به محاربه و اعدام باعث تغییراتی در این لیست شده است . به گفته ی این منبع آگاه، حجت الاسلام منتظری و دیگر اعضای خانواده سعی بر سرپوش گذاشتن بر روی این خبر و مسکوت ماندن آن دارند، چنانچه روز چهار دهم دی ماه نامه ای از سوی حجت الاسلام منتظری با مضمون قدردانی از عاشوراییان به خاطر حماسه آفرینی در روز نهم دی بر روی خبر گزاری ایرنا منتشر شد. لازم به یادآوری است صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه از شهریور ماه امسال جعفر منتظری را به سمت رياست ديوان عدالت اداری منصوب کرده است.




ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دو بخشنامه اداری در رابطه با 22 بهمن




ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این هم هدیه ای به رهبری
البته وقتی مردانشان در زندان به زن و مرد تجاوز می کنند طبیعی است که زنانشان سینه مرمری به رهبر هدیه می کنند


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هموطنان در سراسر جهان؛ محصولات چینی را تحریم کنید

یکی از خوانندگان: می‌دانید که در حال حاضر و با توجه به برخورد انفعالی روسیه در حمایت از کودتاچیان پس از شعارهای مرگ بر روسیه، تنها پشتیبان رژیم چین میباشد که با بی‌ اخلاقی‌ از قاتلان فرزندان ایران حمایت می‌کند و تامین کننده اصلی‌ لوازم سرکوب برای کودتاچیان بوده و هست.در حال حاضر برای دور جدید مذاکرات ۱+۵ هم نماینده دون پایه فرستاده و با هر گونه تحریم رژیم(به خاطر منافع اقتصادی) مخالف است.پیشنهاد می‌کنم ضمن پر رنگ کردن تحریم کالاهای چینی‌ در ایران ، حرکتی‌ بین المللی برای تحریم کالا‌های چینی‌ در سراسر جهان توسط ایرانیان و جلب نظر سازمانها و تشکیلات حقوق بشری و شهروندان محل زندگیمان در سراسر جهان با تحریم کالاهای چینی‌ در حمایت از جنبش سبز آغاز کنیم. هر ایرانی‌ یک رسانه است و اگر هر نفر بتواند یک نفر را در این راه همراه خویش کند موج آن بزودی چین را وادار به ترک حمایت از کودتاچیان خواهد نمود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نشست خانواده های زندانیان محکوم به اعدام در سنندج

تعدادی از خانواده های زندانیان محکوم به اعدام نشست هایی را با موضوع مخالفت با حکم اعدام و درخواست آزادی فرزندان خود آغاز کرده اند.
خبرگزاری هرانا: به گزارش کمیته کردستان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، تنی از خانواده های زندانیان سیاسی کرد محکوم به اعدام در حرکتی غیرسیاسی با برگزاری نشست هایی ضمن محکوم کردن حکم اعدام در تمامیت آن، به بیان موارد حقوقی نقض شده در پرونده فرزندان خود و نهایتاً درخواست آزادی آنان پرداختند. خانواده ها در این نشست ها به ناعادلانه بودن و غیرحقوقی بودن روند منتهی به صدور حکم اعدام برای فرزندان خود اشاره کردند و همچنین از تداوم اعدام زندانیان سیاسی در کردستان که با اعدام دو زندانی در طی هفته های اخیر وارد مراحل جدیدی شده است ابراز نگرانی کردند.
جلسه اول این نشست مورخ 23 دیماه در شهر کامیاران و جلسه دوم آن روز گذشته مورخ 24 دیماه در شهر سنندج برگزار شد. در این نشست که به دلیل فضای امنیتی کردستان و تهدید مستمر خانواده ها به صورت غیر عمومی و فقط با حضور خانواده های زندانیان برگزار شده بود، مادران و بستگان با آوردن تصاویر فرزندان محکوم به اعدام خود یاد آنان را گرامی داشتند.
خانواده های مورد اشاره در اقدامی نمادین با استفاده از تصاویر زندانیان محکوم به اعدام در سایر نقاط کشور و همچنین تصاویری از جان باختگان وقایع اخیر به اعلام همبستگی و اتحاد با سایر خانواده های زندانیان سیاسی محکوم به اعدام و همینطور جان باختگان وقایع اخیر پرداختند.
مادران زندانیان محکوم به اعدام حاضر در نشست ضمن اعلام تصمیم خود بر تداوم و گسترش فعالیتهای خود از اعلام آمادگی خود برای سفر به تهران جهت پیگیری وضعیت فرزندان خود و همبستگی با سایر زندانیان محکوم به اعدام در اولین زمان ممکن سخن گفتند.
در پایان نشست دوم، مادران و خانواده های مورد اشاره با عزیمت به بهشت محمدیه (گورستان سنندج) در مراسم سالگرد ابراهیم لطف الهی (دانشجوی جان باخته در بازداشتگاه اطلاعات سنندج) شرکت کردند.
لازم به یادآوری است در حال حاضر بیش از چهل زندانی سیاسی محکوم به اعدام در سراسر کشور وجود دارد که اسامی 37 تن از آنان به قرار ذیل است :
- علی صارمی، ایوب پرکار، احمد کریمی، محمدرضا علی زمانی، ناصر عبدالحسینی، رضا خادمی، آرش رحمانی پور
- عبدالرحمان ناروئی، عابد گهرام زهی، عبدالحمید ریگی، عبدالجلیل ریگی، ناصر شه بخش، محمود ریگی
- علی ساعدی، ولید نیسی، ماحد فرادی پور، دعیر مهاوی، ماهر مهاوی، احمد ساعدی، یوسف لفته پور
- زینب جلالیان، حبیب الله‌ لطیفی، شیرکو معارفی، فرهاد وکیلی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، حسین خضری، رشید آخکندی، محمد امین آگوشی، احمد پولاد خانی، سید سامی حسینی، سید جمال محمدی، رستم ارکیا، مصطفی سلیمی، انور رستمی، حسن ‌تالعی و ایرج محمدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قابل توجه ایرانیان مقیم اروپا:این اوباشان جاسوس را شناسایی کنید


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رئیس سابق بنیاد علوی اتهام خود را پذیرفت

فرشید جاهدی، ۵۵ ساله، روز چهارشنبه، ۳۰ دسامبر، در دادگاهی در منطقه منهتن در شهر نیویورک حاضر شد و اقرار کرد که اسنادی را که می دانسته در ارتباط با احضارش به دادگاه و تحقیقات قضایی مورد استفاده قرار خواهد گرفت، پاره کرده و دور ریخته است.
در کیفرخواست مربوط به این پرونده آمده است که شرکت آسا، شریک بنیاد علوی در مالکیت یک آسمانخراش در خیابان پنجم منهتن، در واقع یک شرکت صوری بوده که به عنوان پوششی برای حفظ منافع بانک ملی، بانک دولتی ایران فعالیت می کرده است.
وزارت خزانه داری آمریکا بانک ملی را متهم کرده است که خدمات مالی لازم برای مبادلات بین المللی را در اختیار نهادهای فعال در برنامه های هسته ای و موشکی ایران و تعدادی از موسسات مشمول تحریم های بین المللی، از جمله بانک سپه، سازمان صنایع نظامی و گروه صنعتی شهید همت، قرار می دهد.
دادستان ها می گویند که حدود یک سال پیش آقای جاهدی، رئیس وقت بنیاد علوی، به دادگاه احضار شده و از او خواسته شده که اسناد مالی مربوط به بنیاد علوی، شرکت آسا و یک شرکت مرتبط دیگر را ارائه کند. ماموران پلیس فدرال آمریکا، FBI، می گویند پس از آن آقای جاهدی را در حال دور ریختن اسناد پاره شده مورد نیاز دادگاه دیده اند.
قرار است دادگاه در تاریخ دوم آوریل سال ۲۰۱۰ ، حدود سه ماه دیگر، حکم فرشید جاهدی را صادر کند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
















ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تابوت مسروقه

احمد شیرزاد عضو حزب مشارکت درباره آنچه در مراسم تشییع پیکر همکاسی اش استاد مسعود علیمحمدی رخ داد می نویسد:
امروز جنازه مسعود تشییع شد، اما معرکه ای بود در جای خودش. برادران حزب الله از صبح بسیج شده بودند و یک لحظه دور جنازه را رها نکردند. بلندگو و موتور برق و مداح و باند های بسیار قوی استریو بر فراز وانت های سازمان دهی شده همه در اختیار آنان بود. خانواده و اطرافیان عملاً اختیاری نداشتند و همه ی برنامه دست برادران بود. از همان روز ترور دکتر علیمحمدی سران آمدند و رفتند و اصرار به خانواده مسعود که او را در نماز جمعه تهران تشییع کنیم. تنها جایی که تیغ خانواده اش برید همین بود که بر برگزاری مراسم تشیع در روز پنجشنبه ایستادگی کنند.
از صبح زود اطراف منزل مسعود مملو از جمعیت بود. پلیس همه معابر را بسته بود. محیط پر بود از نیروهای ضد شورش با لباس های رسمی و جمعی که تا دیروز اسمی هم از علیمحمدی نشنیده بودند با لباس های غیر رسمی. خانواده مسعود علاقه مند بودند که مراسم خاکسپاری سیاسی نشود و البته هر چه آبرومندتر برگزار شود. به تدریج دوستان و آشنایان جمع شدند. منزل جا نداشت. همه در کوچه های اطراف ایستاده بودند. جمع کثیری هم دوربین به دست دور و کنار دنبال جایی می گشتند که از ارتفاع بالاتری صحنه ها را فیلم برداری کنند. اغلب آن ها از شبکه های رسمی خودمان بودند و ظاهراً شبکه های خارجی که در تهران نمایندگی دارند از ترس تکرار تجربه های گذشته احتیاط داشتند و کمتر آمده بودند. البته تک و توکی خبرنگارهای خارجی یا نمایندگان آنها را می شد دید ولی نه زیاد.
برادران دولتی که در این یکی دو روزه حضور دائمی در منزل مسعود داشتند تدارک گروه موزیک نظامی، اتوبوس برای جا به جایی تشییع کنندگان، مداح و قبرکن و آمبولانس و خلاصه هر چیزی را خودشان دیده بودند. طفلکی مسعود چقدر برای آقایان عزیز شده بود. فکر همه جور مردنی را می کرد غیر از این. به مخیله کسی خطور نمی کرد که فرماندار و وزیر و رئیس دانشگاه و دهها مسئول ریز و درشت دیگر از لحظه ی ترور در خانه آنها به خط شوند تا برنامه های شهید همه به خوبی اجرا شود و چیزی از خط خارج نشود!
حدود هشت و نیم صبح بود که آقایی میانسال رفت بالای وانت و میکروفن را به دست گرفت. اولش ملایم صحبت کرد و شعاری نمی داد. ظاهراً آقایان به خانواده مسعود قول داده بودند که بهره برداری سیاسی خاصی از مراسم نکنند. ولی در هر حال ریش و قیچی و همه ی امکانات قابل تصور از همان لحظه ی نخست در اختیار آنان بود و هر چه خواستند کردند. اول کار آقای میکروفن به دست از شهدای دانشگاهی تجلیل کرد. از شهید مطهری و شهید نجات اللهی (استاد مبارزی که در جریان اعتراض و تحصن دانشگاهیان در سال ۵۷ در ساختمان وزارت علوم به شهادت رسید) صحبت کرد و مسعود علی محمدی را در کنار آنها قرار داد. بعد از دقایقی از پشت میکروفن اعلام کرد برادرانی که آماده مراسم تشییع هستند دستشان را بلند کنند، عده ای در حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر که لابه لای جمعیت بودند دستهاشان را به حالت آمادگی بلند کردند و آن جناب از بالا ظاهراً به این نتیجه رسید که همه چیز هماهنگ است و عدّه ی کافی آماده برنامه هستند. تابوت را از آمبولانس پیاده کردند و به داخل منزل بردند و شعار های مخصوص را آغاز کردند. به شدت اطراف تابوت را در کنترل داشتند و اجازه نمی دادند از فامیل و آشنایان کسی زیر تابوتبرود.
معمولاً در تشییع جنازه ها در ایران رسم است که شعارهای عام مذهبی از قبیل لا اله الا الله و محمدا رسول الله می دهند. شعارهای غالب اما در این برنامه شعارهایی از قبیل مرگ بر اسرائیل، مرگ بر منافق، این گل پرپر شده هدیه به رهبر شده، و امثال این ها بود. به جرأت می توانم بگویم که در تمام طول چند ساعت برنامه که از بلندگو شعار می دادند حتی یکی دو دقیقه هم از شعارهای مرسوم لا اله الا الله و محمد رسول الله استفاده نکردند. یکی دو بار هم که آمد بگوید لا اله الا الله و جمعیت حاضر خواستند دنبالش تکرار کنند، اضافه کرد "امریکا عدو الله" و دوباره رفت روی خط خودش.
سنت است در اغلب مراسم تشییع که موقع آوردن میت به خانه اش و نیز قبل از دفن، دقایقی را سکوت می کنند تا اهل خانه و به خصوص خانم ها با عزیزشان وداع کنند و سخن دلشان را به زبان گریه و عزا با خدای خویش باز گویند و عقده های دل را بر سر پیکر عزیز از دست رفته باز کنند. اما در این برنامه ظاهراً آن چنان برادران نگران جزییات بودند که حتی لحظه ای بلندگوها ساکت نشدند و مداحان و شعارگویان حرفه ای به مدد استریوهای قوی آن چنان یک نفس برنامه اجرا کردند که هیچ کس حتی نتواند صدای گریه بستگان مسعود را به گوش بشنود. شنیده شد که حتی یک بار یکی از آقایان به خانم علیمحمدی نیز تشر رفته بود!
ظاهراً دوستان و فامیل مسعود چاره ای جز تسلیم نداشتند. خانواده ی او نگران به هم خوردن مراسم و ایجاد مانع برای برگزاری برنامه های بعدی نظیر ختم و هفته و غیره بودند. آن ها که مسعود را دوست داشتند کاری جز نثار اشک و طلب علو و مغفرت برای روح پاکش نمی توانستند انجام دهند. به ناچار این ها خود را کنار کشیدند و جنازه ی مسعود را به غریبه ها سپردند تا هر چه می خواهند انجام دهند. تابوت مسعود را کسانی با خود بردند که تمام آشنایی شان با او از زمانی بود که از او جسدی در خون غلتیده مانده بود.
این سوتر اما چهل پنجاه نفری از استادان و محققان فیزیک کشور با چشمانی اشک آلود نظاره می کردند و آرام آرام جمعیت را دنبال می کردند و جمع کثیری از مردم عادی، اهالی محل و فامیل و اطرافیان مسعود که بیش از یکی دو هزار نفر تخمین زده می شدند. تشییع کنندگان بر سر دو راهی مانده بودند. از سویی همه دوست داشتند به احترام روح علیمحمدی و بنا به سنت رایج پیکر او را مشایعت کنند و از سوی دیگر در آن جلو نمایشی در جریان بود از شعار های خاص و شرکت کنندگان خاص، که کمتر کسی راغب بود در تصویرها به شکل سیاهی لشکر آن ها دیده شود. دوربین های رسانه های رسمی همه پیرامون وانت رهبری کننده در حرکت بودند و به دنبال ثبت چهره های شاخص و نشان دادن فضای ویژه ای که در آن جلو حکمفرما بود.
دقایقی بعد اتفاق جالبی افتاد. جمع چند صد نفره ای از دانشجویان دانشگاه تهران، به خصوص بچه های گروه فیزیک، عکسی از دکتر علیمحمدی را در جلو گرفته بودند و با سکوت به دنبال آن حرکت می کردند. تنها گاهگاهی صلوات می فرستادند . آن ها به تدریج بین خودشان با گروه تشییع کنندگان حکومتی فاصله ایجاد کردند و صف خودشان را از برنامه از پیش تعیین شده جدا کردند. به تدریج که تشییع کنندگان متوجه این جمع شدند به آن ها پیوستند و از صف برنامه رسمی برادران جدا شدند. صحنه جالبی بود. آقایان در آن جلو یکدفعه دورشان را خلوت دیدند. خودشان بودند و خودشان. یکی دو نفرشان با خشونت آمدند تا پوستری را که در جلوی صف دانشجویان در دست آنان بود از آنان بگیرند که با مقاومت جمع مواجه شدند.
به تدریج شعارهای لا اله الا الله و محمدٌ رسول الله از بین جمعیت بالا گرفت و فضای خیابان را پر کرد، آنچنان که حتی صدای بلندگوهای بسیار قوی برادران دیگر شنیده نمی شد. به قول نقاشان کنتراست جالبی ایجاد شده بود. در این سو اشک بود و لا اله الا الله . در آن سو بانگ مهیب بلندگوها بود و مرگ بر منافق و مرگ بر ضد ولایت فقیه. در این سو آه حسرت بود در از دست دادن استاد محبوبی که بچه ها فرزندوار دوستش داشتند و اکنون از وداع با پیکر بیجان او نیز محروم بودند، و در آن سو خشم مضطربانه کسانی که نگران بودند جنازه ی مسعود به دست دیگران بیفتد و آن را مثل غنیمتی جنگی برای خویش محافظت می کردند. این سو محبت خالصانه بود و ماتم صادقانه کسانی که مسعود را از دست رفته می دیدند و آن سو دوربین بود و سیطره قاهرانه کسانی که احساس می کردند مسعود را به دست آورده اند. این سو سکوت مظلومانه ای که تنها پناهگاهش شعار جاودان لا اله الا الله است و آن سو یک دوجین از شعارهای مرگ و تکفیر که در عمل برای حذف دیگران به کار می روند.
یک بار برادران که دیدند دارد سه می شود عقبگرد کردند تا فاصله شان با جمعیت سبز از بین برود و دوباره کنترل را به دست گیرند. آنها برای این کار حتی وانت هدایت کننده را به عقب کشیدند که یکی از خانمها فریاد زد اگر کسی را زیر گرفتید نگویید وانت دزدی بود!
پیرامون این تابلوی متضاد قاب سیاه رنگی بود از مأموران سیاهپوش ضد شورش با انواع تجهیزات که دور گرفته بودند جمعیت را و موتورسوارانی که به بالا و پایین می رفتند و می آمدند. فضایی از ترس و نگرانی حکمفرما بود و کسی نمی دانست که آیا مراسم تا پایان به سلامت طی خواهد شد یا نه. شمار نفرات ضد شورش را دوستان بالای هزار مأمور برآورد می کردند. در طی مسیر در یک ورزشگاه جمع کثیر چند صد نفره ای از آنان به حالت آماده باش بودند.
پس از ساعتی از این مراسم تشییع دوگانه، خبردار شدیم که آقایان جنازه را با آمبولانس به محل دفن، یعنی امامزاده علی اکبر چیذر برده اند. شرکت کنندگان به تدریج پراکنده شدند و هر کدام تلاش کردند تا با وسیله ای خود را به محل تدفین برسانند.
حوالی ساعت ۱۱ صبح تمام خیابان های اطراف محله ی چیذر مملو از جمعیت و نیروهای ضدشورش بود. جنازه مسعود کماکان مثال غنیمتی جنگی در دست آقایان بود. حتی امکان نزدیک شدن به تجمع آنان به سادگی وجود نداشت و در عین حال افراد از برخورد خشن احتمالی آقایان نگران بودند و نمی خواستند با آنان تداخل و همراهی داشته باشند.
دوستان و دانشجویان مسعود از خواندن نماز بر پیکر او و شرکت در مراسم خاکسپاری عملاً محروم بودند. آنها همه این مراسم را آن طور که میلشان بود انجام دادند. هنگام خاکسپاری در ورودی امامزاده بسته بود و ما از پشت شبکه آجری دیوارهای اطراف امامزاده گوشه هایی از مراسم را می دیدیم. امیر می گفت این صحنه مرا یاد قبرستان بقیع انداخته بود که تنها از پشت دیوارهای مشبک می توان به داخل نگاه کرد.
هنگام خاکسپاری نیز همان طور که گفتم بلندگو لاینقطع به کار بود و شعارهایی پی در پی گوینده شنیده می شد. صدای ماتم عزاداران محدودی از بستگان مسعود که توانسته بودند به محل خاکسپاری نزدیک شوند را هیچکس نمی توانست بشنود. گویی آقایان نگران بودند که نکند برخی صحنه های قبلی در هنگام خاکسپاری تکرار شود و عزاداران در میان گریه هاشان چیزهایی بگویند که خوشایند نباشد.
ظهر نشده بود که مسعود به خاک رفت و همه چیز تمام شد. دانشجویان ماتم زده به اقامت گاه هایشان برگشتند و مشایعت کنندگان هر کدام به راه خویش رفتند. اذان ظهر را که می گفتند دیگر از آن سینه چاکانی که نگران بودند جنازه مسعود دست دیگری بیفتد خبری نبود. نگرانی هایشان تمام شده بود و بار دیگر نفسی راحت کشیدند و رفتند. کاش می شد چشم نامریی می داشتیم و می دیدیم از فردا چند نفر آن ها که این طور جنازه مسعود را به خود چسبانده بودند بر سر خاک او هم حاضر می شوند تا فاتحه ای بخوانند. مسعود از لحظه شهادت تنها همین دو روز را نزد ما نبود. از این پس آن چه اثر معنوی از او به جای مانده است سنخیت و تعلقی به برخی از کسانی که تنها پشت جنازه اش حاضر بودند نخواهد داشت. مسعود پنجاه سال مال ما بود، و بعد از این نیز مال ماست. تنها یک امروزی تابوت او به سرقت رفت و تمام شد.
گروه فیزیک دانشگاه تهران از فردا جای خالی مسعود را شاهد خواهد بود و دانشجویان، علیرغم اشک و حسرت با عزم و جدیت تلاش خواهند کرد تا مشعل علم را در سرزمین ایران فروزان نگه دارند. خانواده مسعود نیز باید به زندگی بی او عادت کنند، چه کار سختی. مگر می شود کسی را فراموش کرد که در تمام لحظات حضور، بودنش را حس می کردی و فضای پیرامونش سرشار از نشاط بود و تحرک. اما به هر تقدیر چاره ای نیست. زندگی باید کرد. خدا یاری شان دهد.
منبع: وبلاگ سپیداران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خبر رسانی فقط با فتوشاپ

این عکس تظاهرات 9 دی است که خبرگزاری فارس با آب و تاب پخش کرده بود.
در نگاه اول خوب جمعیت همیشه در صحنه بسیار فشرده و تنگا تنگ در حال حرکت و شعار دادن هستند.
اما اگر چشمهای تیز بین و خبرنگاری داشته باشید می فهمید که این عکس یک عکس اصل نیست و یک کار هنری است از ترکیب چند عکس.
چرا؟
خوب به قسمتی که با رنگ قرمز مشخص شده دقت کنید.
در حالی که همه دارند به سمت عکاس حرکت می کنند بخشی از جمعیت که تعداد آنها هم کم نیست دارد بر خلاف جهت حرکت می کند ولی احتمالا گرافیست این طرح با خودش گفته:
تاریکیه , کیه به کیه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لیست شهدای پس از انتخابات و نحوه شهادت اشان

ارسالی از نازلی
1. حسین اکبری (متولد ۱۳۷۲)، نوجوان ۱۶ ساله ای بود که در جریان اعتراضات به نتایج دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری ایران، 25 خرداد ماه 88 توسط نیروهای منسوب به بسیج مورد ضر و شتم قرار گرفته و به علت شدت ضرب و جرح وارده کشته شد. تا تاریخ ۳۰ تیر و با پی‌گیری خانواده‌اش از طریق دادگاه انقلاب و بازداشت‌گاه اوین، هیچ اطلاعی از وضعیت وی در دست نبود. در روز ۳۱ تیر طی تماسی با خانواده‌اش، از آن‌ها خواسته شد تا برای تحویل گرفتن جسد فرزند خود به بیمارستان امام‌خمینی مراجعه کنند. مشخص شده که دلیل کشته شدن وی بر اثر ضربه‌ی مغزی بوده و روی بدن او آثار متعدد باتوم دیده شده است. تاریخ دقیق مرگ وی مشخص نیست. پیکر وی صبح روز یکشنبه ۴ مرداد در قطعه‌ی ۲۱۹ بهشت زهرا تهران در کنار مادرش به خاک سپرده شد.
2. محمد حسین برزگر، ۲۵ ساله، دیپلمه، شغل آزاد با اصابت گلوله به سر در تاریخ چهارشنبه ۲۷ خرداد در میدان هفت تیر جان باخت. یکشنبه ۳۱ خرداد پس از اخذ تعهد از خانواده مبنی بر عدم وجود شکایت در قطعه ۳۰۲ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
3. سید رضا طباطبایی، ۳۰ ساله، لیسانس حسابداری، کارمند به دلیل اصابت گلوله به سر در ۳۰ خرداد در خیابان آذربایجان جان باخت. چهارشنبه ۳ تیر بعد از تعهد گرفتن از خانواده در قطعه ۲۵۹ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
4. سعید عباسی، 27 ساله، مجرد، مغازه‌دار در محله‌ی سلسبیل (خیابان رودکی) تهران و ساکن محله‌ی پونک. در روز 30 خرداد با اصابت گلوله از ناحیه‌ی سر، در مقابل دیدگان پدرش و سایر مغازه‌داران به شهادت رسیده است. بر اساس اخبار منتشره پیکر وی تنها در ازای دریافت پول تیر و تعهد مبنی بر عدم شکایت، تحویل داده شده است. گزارش می‌افزاید مٱموران امنیتی با مراجعه به منزل وی از خانواده‌ی مرحوم خواسته‌اند نام وی به عنوان بسیجی ثبت شده و از مزایای شهدا استفاده شود. این درخواست از سوی خانواده وی رد شد.
5. محمد کامرانی، ۱۸ ساله‌ای بود که در جریان ناآرامی‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۸ در روز ۱۸ تیر در نزدیکی میدان ولیعصر تهران دستگیر شد و به بازداشتگاه کهریزک انتقال یافت. وی بدلیل به دلیل جراحت‌های وارده در زندان اوین تهران به بیمارستان لقمان منتقل شد و به دلیل شدت جراحات، در روز پنجشنبه ۲۵ تیرماه درگذشت. پیکر او در روز شنبه ۲۷ تیر در قطعه ۲۲۱ بهشت زهرا تشییع شد. وی که تنها 18 سال داشت بنا بود تا جمعه‌ی همان هفته در کنکور پزشکی دانشگاه آزاد شرکت کند. محمد کامرانی فرزند ارشد خانواده بود و دو خواهر و یک برادر کوچک‌تر از خود داشت.
6. فاطمه رجب پور، ۳۸ ساله ، در روز ۲۵ خردادماه در خیابان محمدعلی جناح با تیراندازی نیروهای منسوب به بسیج کشته شد.
7. سرور برومند، ۵۸ ساله، مادر فاطمه رجب‌پور در روز ۲۵ خردادماه در خیابان محمدعلی جناح به همراه دخترش کشته شد.
8. حسام حنیفه، 19 ساله، فرزند نادر، ساکن کیان‌مهر کرج، در روز ۲۵ خرداد در میدان آزادی از ناحیه چانه هدف تیراندازی قرار گرفت و کشته شد. خانواده وی پس از چند روز در پی تماس نیروهای امنیتی جسدش را تحویل گرفته و در امامزاده عبدالله کرج به خاک سپردند.
9. سالار طهماسبی، ۲۷ ساله، دانشجوی کارشناسی مدیریت بازرگانی دانشگاه رشت، شنبه ٣۰ خرداد 88 در خیابان جمهوری تهران به دلیل اصابت گلوله به پیشانی کشته ودوشنبه ۲ تیر در قطعه ۲۵۴ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
10. ایمان هاشمی، ۲۷ ساله، شغل آزاد به دلیل اصابت گلوله به چشم شنبه ۳۰ خرداد در خیابان آزادی کشته شد و چهارشنبه ۳ تیر در قطعه ۲۵۹ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
11. بهمن جنابی، 20 ساله، شاغل در مغازه نصب و تعمیرات شوفاژ، 30 خرداد 88 در تقاطع بوستان سعدی و رودکی مورد اصابت تیر قرار گرفت و درگذشت.
12. مصطفی غنیان، دانشجوی مهندسی کشاورزی دانشگاه رودهن که در جریان حملهٔ نیروهای امنیتی به سعادت آباد تهران در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در پشت بام منزل در اثر شلیک گلوله به سر کشته شد. پیکر وی در ۴ مرداد در حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
13. امیر جوادی‌فر (۱۳۶۳-۱۳۸۸) متولد رشت و دانشجوی رشتهٔ مدیریت صنعتی دانشگاه آزاد قزوین بود که در روز ۱۸ تیر ۱۳۸۸ در جریان تظاهرات اعتراضی مردم دستگیر و در زندان تحت شکنجه کشته شد. وی پیش از دستگیری از ناحیهٔ دست و بینی مجروح شده بود. بنا به گفته‌ی پدرش وی در تاریخ ۱۸ تیر ماه در محدودهٔ امیرآباد توسط لباس شخصی‌ها مصدوم و در بیمارستان بستری بود، اما پس از بهبودی به زندان اوین برده شد. پیکر وی که روز 23 تیر در زندان درگذشته بود پس از ده روز نگهداری در سردخانه تحویل خانواده شد. یکی از اعضای خانواده وی در گفتگو با روزنامه سرمایه گفت امیر پس از دستگیری به علت «شکستگی» برخی از اعضای بدنش، ساعت‌ها در بیمارستان فیروزگر بستری بود که بعد به بیمارستان لاله در شهرک غرب انتقال داده شد. وی اظهار کرد که مقام‌های امنیتی از خانواده امیر خواسته‌ بودند که اعلام کنند فرزندشان «از قبل دچار بیماری ریه بوده‌است، در حالی که چنین چیزی محال است زیرا او کاملاً سالم بود.» آنها همچنین از خانواده این جوان امضا گرفته بودند که «تشییع جنازه فقط با حضور افراد فامیل و خودی برگزار شود و شعاری در آن داده نشود.» بر روی پیکر وی همچون سایر دستگیر شدگان آثار شکنجه دیده شده است. به گفته شاهدان ناخن‌های پای وی را کشیده بودند.
14. میثم عبادی، 17 ساله‌، فرزند عسگر 23 خردادماه در فلکه صادقیه تهران از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به علت خونریزی بسیار زیاد در خیابان جان باخت. پیکر این نوجوان بعداز طی‌ مراحل قانونی در بهشت زهرا دفن شد.
15. رامین قهرمانی (1388-1358) وی که در جریان اعتراضات از طریق یک دوربین مداربسته شناسایی شده بود همراه با مادر خود به مقامات امنیتی مراجعه کرد. رامین قهرمانی پانزده روز پس از بازداشت از زندان آزاد و یک روز بعد به دلیل لخته شدن خون در قفسه‌ی سینه‌اش در بیمارستان رسول اکرم درگذشت. وی پس از آزادی به مادرش گفته بود که چند روز در زندان از پا آویزان بوده و بر بدنش آثار متعدد شکنجه دیده شد.
16. احمد نعیم آبادی 25 خرداد ماه با تیراندازی نیروهای بسیج در میدان آزادی کشته شد. جسد وی را روز ٣١ خرداد به خانواده‌اش تحویل دادند.
17. فهیمه سلحشور، ۲۵ ساله، دیپلمه یکشنبه ۲۴ خرداد در اثر ضربات باتوم وارده به سرش در میدان ولی عصر دچار خونریزی مغزی شد و پس از انتقال به بیمارستان به دلیل شدت جراحات در ۲۵ خرداد درگذشت. وی در روز ۲۷ خرداد در قطعه ۲۶۶ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
19. اشکان سهرابی (۱۳۶۸ – ۳۰ خرداد ۱۳۸۸) جوانی بود که در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ بر اثر اصابت سه گلوله به سینه‌اش در گذشت. این گلوله‌ها از سوی نیروهای امنیتی و بسیج شلیک شده‌ بود. وی که دانشجوی دانشگاه قزوین بود در روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در تقاطع بوستان سعدی و خیابان رودکی (سلسبیل) در تهران مورد اصابت گلوله قرار رفت و به بیمارستان رسول اکرم منتقل شد. به گفتهٔ پزشک مسئول او بلافاصله پس از اصابت گلوله‌ها درگذشته بود. وی در قطعهٔ ۲۵۷ بهشت زهرا، ردیف ۵۰، شماره ۱۹ به خاک سپرده شده‌ است.
20. ناصر امیرنژاد (متولد ۱۳۶۲، مرگ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، تهران) دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در رشته هوا فضا در جریان راهپیمایی مردم تهران در میدان آزادی (در ابتدای خیابان محمد علی جناح در تیراندازی از پایگاه بسیج مقداد) در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ کشته شد. پیکر این دانشجو در ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ در یاسوج تشییع و به خاک سپرده شد.
21. سهراب اعرابی، جوان ۱۹ ساله‌، سال آخر دبیرستان در تظاهرات اعتراضی 25 خردادماه مفقود و پیکر و یکشنبه، ۲۱ تیر به منظور خاکسپاری به خانواده‌اش تحویل داده شد. در حالی که پیشتر خبرهایی مبنی بر شکنجه و درگذشت وی در زندان اوین منتشر شده بود اعلام شد وی در روز 25 خرداد ماه به ضرب گلوله نیروهای امنیتی به قتل رسیده است. مراسم خاکسپاری سهراب اعرابی، صبح روز دوشنبه ۲۲ تیر، در قطعه 257 بهشت زهرای تهران برگزار شد.
22. مسعود هاشم زاده، ۲۷ ساله در ناآرامی های ۳۰ خرداد ماه در محدود خیابان شادمان و نصرت در تهران به ضرب گلوله نیروهای انتظامی کشته شد. مسعود هاشم‌زاده دارای دیپلم رشتهٔ علوم تجربی بود و در زمینهٔ موسیقی و طراحی فعالیت می‌کرد. به گفتهٔ میلاد هاشم‌زاده (برادر مسعود هاشم‌زاده)، پس از انتقال مسعود به درمانگاه هنگامی که پزشک علائم حیات را در او چک می‌کند، مشخص می‌شود که تنها «دو یا سه دقیقه بعد از شلیک گلوله» او جان خود را از دست داده‌ است. گفته شد تیر به قلب وی اصابت کرده و بر پایهٔ گواهی پزشکی قانونی ریهٔ مسعود نیز سوراخ شده‌ بوده‌ است. جسد مسعود در زادگاه پدری‌اش، در شهر رشت تحت تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده شد.
23. حسین طهماسبی، یکی از قربانیان حمله پلیس به تجمع معترضان به نتیجه اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری دهم بود. وی در تظاهرات ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ با اصابت ضربات باتوم پلیس به سرش در خیابان نوبهار کرمانشاه کشته شد.
24. علیرضا افتخاری، خبرنگار روزنامه ابرار. در اثر ضربات باتوم بر سرش و خونریزی مغزی در تاریخ ٢٥ خرداد ماه درگذشت. پیکر این روزنامه نگار ٢٩ ساله در تاریخ ٢٢ تیر ماه به خانواده اش تحویل داده شد. علیرضا افتخاری به مدت ٥ سال و تا سال گذشته با روزنامه ابرار اقتصادی همکاری داشت.
25. داوود صدری، ۲۵ ساله، تکنیسین برق در شامگاه ۲۵ خرداد در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم در میدان آزادی تهران و درپی شلیک گلوله از بام پایگاه بسیج مقداد در ابتدای بزرگراه جناح به کشته شد. پیکر نیمه جان وی به همراه ۱۷ مضروب دیگر به بیمارستان رسول اکرم تهران منتقل گردید و ساعاتی بعد بر اثر شدت جراحات وارده ناشی از اصابت گلوله به قلب و طحال وی درگذشت. مریم مهر آذین، ۲۴ ساله روز شنبه، 30 خرداد ماه 88 با تیراندازی نیروهای انتظامی کشته شد.
26. مریم مهر آذین، ۲۴ ساله روز شنبه، 30 خرداد ماه 88 با تیراندازی نیروهای انتظامی کشته شد.
27. میلاد یزدان پناه، ٣۰ ساله روز شنبه، 30 خرداد ماه 88 با تیراندازی نیروهای انتظامی کشته شد.
28. حامد بشارتی، ۲۶ ساله روز شنبه، 30 خرداد ماه 88 با تیراندازی نیروهای انتظامی کشته شد.
29. بابک سپهر، ٣۵ ساله روز شنبه، 30 خرداد ماه 88 با تیراندازی نیروهای انتظامی کشته شد.
30. ندا آقاسلطان (متولد بهمن ۱۳۶۱ در تهران – مرگ ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در تهران)‌ در روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ (۲۰ ژوئن ۲۰۰۹) در محلهٔ امیر آباد تهران (خیابان کارگر شمالی، تقاطع خیابان شهید صالحی و کوچهٔ خسروی) به ضرب گلوله کشته شد. آرش حجازی پزشک و نویسنده‌ای که شاهد ماجرا بوده و تلاش ناموفقی برای جلوگیری از خون ریزی و مرگ او انجام داده، عامل قتل ندا سلطان را یکی از موتورسواران شبه نظامی بسیج می‌داند که برای مدت کوتاهی توسط مردم معترض دستگیر شده‌است. وی در در گورستان بهشت زهرا قطعه ۲۵۷ ردیف ۴۱ شماره ۳۲ دفن شده است.
31. کیانوش آسا، متولد کرمانشاه، دانشجوی ترم چهارم کارشناسی ارشد رشته مهندسی شیمی در دانشگاه علم و صنعت ایران بود. او در جریان تظاهرات روز دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در میدان آزادی تهران ناپدید شد و روز ۳ تیر ماه ۱۳۸۸ در سردخانهٔ پزشکی قانونی توسط خانواده‌اش شناسایی شد، آسا در اثر اصابت دو گلوله‌ی شلیک شده توسط لباس شخصی کشته شد. کیانوش آسا اقلیت مذهبی بوده و خانواده‌ای با مذهب یارسان(اهل حق) داشت. پیکر وی در تاریخ ۷ تیر در قطعه 58 پلاک 12 باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شد. با وجود تهدید گسترده مسئولان دانشگاه و وزارت اطلاعات مراسمی نیز به مناسبت یادبود وی در دانشگاه علم و صنعت ایران در ۷ تیر برگزار شد. آسا در سال 1386 در رشته مهندسی شیمی گرایش صنایع گاز، پالایش و پتروشیمی از دانشگاه رازی کرمانشاه فارغ‌‌التحصیل شده بود.
32. رضا فتاحی، دانشجو در بازداشتگاه کهریزک بر اثر ضرب و شتم توسط نیروهای انتظامی و عدم مراقبت پزشکی جان سپرد.
33. حسن شاپوری، دانشجو در بازداشتگاه کهریزک بر اثر ضرب و شتم توسط نیروهای انتظامی و عدم مراقبت پزشکی جان سپرد.
34. مراد آقاسی در بازداشتگاه کهریزک بر اثر ضرب و شتم توسط نیروهای انتظامی و عدم مراقبت پزشکی جان سپرد.
35. محسن انتظامی در بازداشتگاه کهریزک بر اثر ضرب و شتم توسط نیروهای انتظامی و عدم مراقبت پزشکی جان سپرد.
36. یوسف صالح در جریان اعتراضات پس از انتخابات به دلایل نامعلومی کشته و در قطعه 257 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
37. حسن کاظمینی، ١٩ساله در جریان تظاهرات روز 25 خرداد ماه در میدان آزادی به ضرب گلوله کشته شد.
38. مهرداد حیدری، روزنامه‌نگار روز 21 تیرماه در مشهد کشته شد. وی پیش از مرگ در آخرین یادداشت خود ضمن انتقاد از وزارت اطلاعات در کسب اطلاعاتی ساختگی ، این وزرات خانه را محکوم به نداشتن اطلاعاتی کرد که با فشار بر جوانان قصد به دست آوردن آن را دارد. حیدری که پیشتر در روزنامه خراسان فعالیت داشت بنا بر دلایلی به هفته نامه نسیم مشهد رفت و در این نشریه محلی به فعالیت پرداخت.
39. حمید مداح شورچه یکی از فعالان ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بود که پس از تحصن در مسجد گوهرشاد مشهد، توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شد. او در مدت بازداشت تحت ضرب و شتم قرار گرفت و در روز آزادی به دلیل شدت جراحات وارده جان سپرد. پزشکی قانونی علت مرگ وی را خونریزی مغزی اعلام کرد. مراسم یادبود او روز یکشنبه ١۴ تیرماه در مشهد برگزار شد.
40. امیر کویری، فارغ التحصیل از دبیرستان تطبیقی تهران با حمله نیروهای امنیتی و انتظامی روز شنبه 30 خرداد ماه در تهران کشته شد.
41. سالار قربانی پارام، ٢٢ ساله، بود در اعتراضات اخیر در تهران اخیر جان باخت. علت مرگ وی از سوی مقامات امنیتی تصادف با خودروی در حال حرکت اعلام شد.
42. حمید حسین بیگ عراقی 30 خرداد 88 در خیابان انقلاب تهران بر اثر اصابت گلوله به قلب جان باخت.
43. پریسا کلی، ۲۵ ساله فارغ‌التحصیل رشته ادبیات به دلیل اصابت گلوله به گردن درروز یکشنبه ۳۱ خرداد در بلوار کشاورز به شهادت رسید و در روز سه شنبه ۲ تیر در قطعه ۲۵۹ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
44. محسن حدادی، ۲۴ ساله، برنامه نویس کامپیوتر در روز شنبه ۳۰ خرداد در خیابان نصرت تهران به دلیل اصابت گلوله بر پیشانی جان سپرد و در روز سه شنبه ۲ تیر در قطعه ۲۶۲ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
45. ابوالفضل عبدالهی، ۲۱ ساله، فوق دیپلم برق در روز۳۰ خرداد 88 در خیابان انقلاب تهران مقابل دانشگاه صنعتی شریف به دلیل اصابت گلوله به پشت سر جان باخت و در روز سه شنبه ۲ تیر در قطعه ۲۴۸ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
46. واحد اکبری، ۳۴ ساله، شغل آزاد و متاهل، دارای یک دختر ۳ ساله در روز شنبه ۳۰ خرداد به دلیل اصابت گلوله به پهلوی راست در خیابان ونک تهران کشته شد و در روز سه شنبه ۲ تیر در قطعه ۲۶۱ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
47. وحید رضا طباطبایی، ۲۹ ساله، لیسانس زبان انگلیسی چهارشنبه ۳ تیر در بهارستان به دلیل اصابت گلوله به سر شهید و در روز ۶ تیر در قطعه ۳۰۸ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
48. فرزاد جشنی، متولد آبدانان از توابع استان ایلام، در روز۳۰ خردادماه در جریان تیر اندازی نیروهای انتظامی در تهران جان باخت. پیکر وی در روز 28 تیرماه تحت تدابیر شدید امنیتی و با جلوگیری در شهر آبدانان به خاک سپرده شد.
49. کامبیز شعاعی دانشجوی دانشگاه تهران در جریان حمله نیروهای انصار حزب الله به کوی دانشگاه تهران در شامگاه ٢۴ خرداد مورد ضرب و شتم قرار قرار گرفت به دلیل پارگی عروق ناشی از جراحات وارده جان باخت.
50. ایمان نمازی دانشجوی رشته عمران دانشگاه تهران دانشگاه تهران در جریان حمله انصار حزب الله به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفت و جان سپرد.
51. محسن ایمانی دانشجوی دانشگاه تهران دانشگاه تهران در جریان حمله انصار حزب الله به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفت و جان سپرد.
52. فاطمه براتی در جریان حمله انصار حزب الله به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفت به دلیل خونریزی شدید جان سپرد.
53. کسری شرفی، دانشجوی دانشگاه تهران در جریان حمله انصار حزب الله به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد در اثرا ضرب و شتم دید جان سپرد.
54. مبینا احترامی دانشجوی بهبهانی دانشگاه تهران در جریان حمله انصار حزب الله به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد در اثرا ضرب و شتم دید جان سپرد.
55. شلیر خضری، دانشجو، اهل شهر پیرانشهر، روز ۲۶ خرداد به هنگام حمله نیروهای لباس شخصی به دانشگاه تهران جان سپرد. پیکر وی در شهر پیرانشهر به خاک سپرده شد.
56. کاوه علی پور، ١٩ ساله، شنبه ٣٠ خردادماه در تهران به قتل رسید. بنا به گزارش وال استریت ژورنال مقامات برای پس دادن جسد وی سه میلیون تومان (معادل سه هزار دلار به گزارش این روزنامه) مطالبه نموده‌اند.
57. مسعود خسروی، در روز ۲۵ خردادماه، میدان آزادی ابتدای بزرگراه محمد علی جناح بر اثر تیراندازی اعضای پایگاه مقاومت بسیج مقداد جان سپرد و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
58. نادر ناصری در روز ۳۰ خردادماه 88 با تیر اندازی نیروی انتظامی به معترضین نتایج انتخابات در خیابان خوش تهران از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان سپرد. پیکر وی در بابل به خاک سپرده شد.
59. علی شاهدی، ۲۴ ساله بعد از دستگیری و انتقال به کلانتری تهرانپارس یکشنبه ۳۱ خرداد در کلانتری جان باخت. پزشکی قانونی علت مرگ وی را نامشخص اعلام کرده اما خانواده‌ی وی معتقدند به علت ضربات باتوم و خونریزی مغزی در کلانتری به قتل رسیده است، وی در روز ۴ تیر ماه در قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
60. محمد نیکزادی، ۲۲ ساله، فارغ التحصیل عمران سه شنبه ۲۶ خرداد به دلیل اصابت گلوله به سینه در میدان ونک تهران جان باخت و در روز شنبه ۳۰ خرداد در قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
61. مهدی کرمی، 25 ساله عصر روز دوشنبه، ۲۵ خرداد، در تقاطع خیابان جنت آباد و خیابان کاشانی تهران بر اثر اصابت گلوله به گلویش، کشته شد. پیکر وی چهار روز پس از مرگش به خانواده تحویل و در تدابیر شدید امنیتی و تنها با حضور پدرش در قطعه۲۵۶ بهشت زهرا به خاک سپرده شد. مهدی تنها فرزند پسر خانواده بود.
62. تینا سودی، دانشجو، روز شنبه ٣٠ خرداد با اصابت گلوله در میدان انقلاب تهران جان باخت. به خانواده‌ی وی گفته شد برای تحویل جسد بایستی تایید کنند وی به مرگ طبیعی درگذشته است.
63. حسین اخترزند فرزند مرحوم مرتضی، ٣۲ ساله (متولد ۲۷ آذر ماه سال ۱٣۵۵)، بر طبق گزارش‌ها وی در شهر اصفهان و بوسیله افراد منسوب به نیروی بسیج از روی یک ساختمان سه طبقه به پایین پرت شده و در اثر جراحات وارده در گذشته است. مقامات امنیتی در استان اصفهان سقوط وی را ناشی از سهل‌انگاری شخصی دانستند در حالی که طبق گفته شاهدان بر روی جسد وی آثاری از ضرب و شتم قبل از سقوط مشاهده ه است.
64. مسعود خسروی وی در جریان راهپیمایی اعتراض‌آمیز در ٢٥ خردادماه در میدان آزادی با تیر اندازی نیروهای منسوب به بسیج کشته و در بهشت زهرا مدفون شد.
65. محمد حسین فیضی، ٢۶ ساله در جریان اعتراضات اخیر در تهران در تاریخ نامشخص جان باخته و در قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا ردیف ٣١ شماره ٢۵ به خاک سپرده شد.
66. محرم چگینی قشلاقی، ٣۴ ساله در جریان اعتراضات اخیر در تهران در تاریخ نامشخص جان باخته و در قطعه ٢۵۶ بهشت زهرا ردیف ١۴۶ شماره ١٣ دفن شد.
67. رامین رمضانی فرزند مهدی ٢٢ ساله ٣٢ در جریان اعتراضات اخیر در تهران در تاریخ نامشخص جان باخته و در طعه ٢۵٧ بهشت زهرا ردیف ۴۶ شماره ٣٢ دفن شد.
68. سعید اسماعیلی خان ببین ۲۳ ساله در روز 30 خرداد در تهران به ضرب نیروهای انتظامی جان باخت. پیکر وی در شھر خان ببین در استان گلستان به خاک سپرده شد.
69. سجاد قائد رحمتی (متولد اول فروردین 1368) در ساعت 18 روز یکشنبه 31 خردادماه در نزدیکی ایستگاه مترو نواب با اصابت گلوله کشته شد. از صحنه‌ی جان سپردن وی فیلمی موجود است که گفته می‌شود توسط پسرعموی وی گرفته شده است. مقامات امنیتی جهت تحویل جسد وی 4 میلیون تومان پول تیر مطالبه نمودند که با مساعدت مردمی مبلغ یاد شده جمع‌آوری و پرداخت شد.
70. آرمان استخری پور ۱۸ ساله در شیراز محله ابیوردی با برخورد باتوم به سرش به کما رفت. وی روز دوشنبه ۲۲ تیر جان باخت. علت فوت او مرگ مغزی اعلام شده است. پیکر وی در روز سه شنبھ ۲۳ تیر در دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شد.
71. امیرحسین طوفان‌پور (تولد ۱۳۵۶ ، مرگ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ تهران) روز دوشنبه بیست و پنج خرداد در میدان انقلاب تهران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر