۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

[iran7031:199]

کار ما آگاه کردن شماست، شما  خود باید بدانید‌ که چه می‌خواهید .ما مسئول نوشته ديگران نيستيم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای با ما بودن و با ما شدن


Tel : 001 ( 818 ) 714 0 717
Sms : 001 ( 818 ) 714 0 718
E-Mail: iran7031@googlemail.com
http://iran7031.blogspot.com/
http://www.youtube.com/iran7032




نشانی کدپستی:
P.O. BOX 245
Woodland Hills, CA, 91365
USA




مدیر مسیول : بابک خرمدین
هر گاه  دوست  نداشتید که این پیام نامه را دریافت کنید  به ما ایمیل بزنید تا نام شما را از لیست مشترکین پیام نامه  خارج کنیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امروز پنج فعال سیاسی در ایران اعدام شدند
donbaleh.com
کمیته گزارشگران حقوق بشر – فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم‌هولی و مهدی اسلامیان، صبح امروز، یکشنبه ۱۹ اردیبهشت اعدام شدند. به گزارش امروز خبرگزاری فارس به نقل از دادسرای عمومی و انقلاب تهران، این افراد سحرگاه امروز اعدام شده‌اند. خلیل بهرامیان، وکیل فرزاد کمانگر، دقایقی پس از انتشار این خبر گفت که «هیچ‌گونه اطلاعی از اعدام این افراد ندارد.» وی اضافه کرد که برای اطلاع از صحت خبر به دادستانی تهران مراجعه خواهد کرد. فرزاد کمانگر معلم کرد، در مرداد ماه سال ۱۳۸۵ بازداشت شد. وی در طول ماه‌ها بازداشت تحت شکنجه‌های شدید جسمی و روحی قرار گرفت که آن را در رنج‌نامه‌ای منتشر ساخت. وی در اسفند ماه ۱۳۸۶ به اعدام محکوم شد. در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۸۸، این معلم کرد، در نامه‌ای به رئیس قوه قضاییه خواستار برگزاری مجدد دادگاه خود شد. مهدی اسلامیان در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۳۸۸ بازداشت شده بود و شش ماه را در سلول انفرادی گذرانده بود. گفتنی است پیش از این محسن اسلامیان، برادر این زندانی سیاسی نیز اعدام شده بود. شیرین علم هولی در اردیبهشت ۱۳۸۷ در تهران بازداشت شده و به اعدام محکوم شده بود. علی حیدریان، به همراه فرهاد وکیلی و فرزاد کمانگر، دو زندانی سیاسی دیگر اعدام‌شده در سحرگاه امروز، از سال ۸۵ در بازداشت به سر می‌بردند. بسیاری روند برگزاری دادگاه این افراد را «ناعادلانه» خوانده بودند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نماز جمعه این هفته تهران و عکس جالبی از تفاوت دو نسل
گویا جوانانی که در سمت چپ تصویر لباس های یک شکل پوشیده اند سرباز وظیفه هستند . نمادی از جوانان فعلی ایران .
بی تفاوتی اینان در هنگامی که سایر نمازگزاران مشغول سردادن شعار هستند ، جالب است

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
محکوم به قتل بختیار خواهان بازگشت به ایران شد

علی وکیلی‌راد/ شاپور بختیار 

علی وکیلی‌راد، قاتل شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر زمان محمدرضا شاه، از وزیر کشور فرانسه خواسته است تا دستور آزادی و استردادش به ایران را امضا کند. دادگاه این پرونده قرار بود روز 17 اردیبهشت ماه 89 در پاریس برگزار شود.
به نوشته روزنامه فرانسوی «فیگارو»، آقای وکیلی‌راد که در سال 1994 در فرانسه به حبس ابد محکوم شد، جرمش قتل شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر زمان شاه در سال 1991 بود. برای آزادی مشروط و بازگشت او به ایران نیاز است که حکم استرداد او از سوی وزیر کشور فرانسه امضا شود، اما وی تا کنون این حکم را امضا نکرده است.
وی 18 سال را در زندان سپری کرده است و اکنون در زندانی در حومه پاریس به سر می‌برد. دستگاه قضائی فرانسه روز 20 بهمن ماه، با رای دادگاه «اجرای احکام پرونده‌های ضد تروریستی» پاریس، آزادی مشروط وکیلی راد را پذیرفت؛ اما تصمیم دادگاه را تا صدور حکم استراد، تا 28 اردیبهشت ماه به تعویق انداخت.
وکیل آقای وکیلی‌راد اعلام کرده بود که در دادگاه دولتی پاریس اجرا نشدن حکم آزادی موکلش را محکوم خواهد کرد و از دادگاه خواهد خواست با وزارت کشور همراه شود و حکم استرداد وی را 48 ساعته امضا کند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سگی که در همه تظاهراتها حضور دارد
















ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شکار پرنده شاهین ایران دلیل لو رفتن بن لادن!

اد بارنز – فاکس نیوز ترجمه روز – فردی ایرانی می گوید که شش بار اسامه بن لادن را در سال ۲۰۰۳ دیده است. این شاهد را باید به تعداد فزاینده شاهدان دیگری افزود که مدعی هستند، بزرگترین فرد تحت تعقیب جهان، در ایران زندگی راحتی دارد.
اسامه بن لادن، هر روز صبح در غاری تاریک در شمال پاکستان از خواب بیدار می شود و با ترس به صدای هواپیماهای بدون سرنشین که وی را جستجو می کنند گوش می دهد. او در انزوای کامل است. فقط چند نفر از افراد مورد اعتمادش می دانند که او کجاست و بندرت با او ملاقات می کنند، برایش غذا می آوردند ولی مراقب هستند که این اقدام قابل پیش بینی نباشد. در آن غار نه رادیو و نه هیچ وسیله الکترونیکی وجود ندارد تا سیگنال به بیرون از غار نرود. او نمی تواند در روز روشن از خانه بیرون برود چون از ماهواره ها می ترسد.
این تصویری است که از زندگی بزرگترین فرد تحت تعقیب جهان از زمانی که در سال ۲۰۰۱ از تورا بورا گریخت، در ذهن اغلب افراد وجود دارد. اما یک تصویر جدید و کاملاً متفاوت از زندگی وی طی چند سال اخیر ظاهر شده؛ آن این است که وی هر روز صبح از رختخوابی نرم و راحت در یک مجمتع تحت حفاظت در شمال تهران بیدار می شود و همسر و چند تا از بچه هایش در اطرافش هستند. زندگی اش کاملا محرمانه است و در ازای سکوت، زندگی راحتی را تحت حمایت سپاه پاسداران ایران می گذراند.
تصور حضور بن لادن در ایران با نمایش مستندی به نام کوکائین پوشیده از پر ساخته آلن پاروت مطرح شد که در آن بعنوان یکی از قدیمی ترین علاقه مندان پرندگان شکاری مدعی می شود که بن لادن که خود شکارچی شاهین است، از سال ۲۰۰۳، زندگی راحتی در ایران دارد و همچنان آزادانه به شکار ادامه می دهد. به گفته فیلم او آرام، سلامت و در رفاه کامل است.
پاروت که رئیس اتحادیه حفاظت از پرندگان بود دو فیلمساز ایسلندی به نام های ام مارینو آمارسون و تورکل هاردارسون را به دنیای پنهان شکارچیان شاهین می برد. دنیایی که در آن هر شاهین بیش از یک میلیون دلار ارزش دارد و تجار برگزیده خاورمیانه در چادر های پر تجمل خود می نشینند و پول و سیاست و ترور را در هم می آمیزند.
پاروت که زمانی برای شاه سابق ایران و خانواده سلطنتی عربستان سعودی و امارات متحده عربی کار می کرده است، همچنان با دنیای پرندگان شکاری در ایران روابطی دارد. یکی از این رابط ها که شمال ایران زندگی می کند در فیلم ادعا می کند که از سال ۲۰۰۳ بن لادن را شش بار در سفر هایش در داخل ایران دیده است. او می گوید رهبر القاعده آنقدر آرامش دارد که فقط با چهار محافظ سفر می کند.
پاروت می گوید که آخرین دیدار آنها در سال ۲۰۰۸ بود. او می گوید: شاید دیدار های بیشتری هم صورت گرفته باشد اما من از بعد از اینکه از ایران بیرون رفتم با منبع خبری ام حرف نزدم.
آقای پروت در مصاحبه با فاکس نیوز گفته است یک فرمانده نظامی مسئول تدارک شکار قوچ است که بن لادن در سفرهای شکاری اش به آنها سر می زند، فقط به این دلیل موافقت کرده با افراد آقای پروت صحبت کند چون آنها زندگی او را در یکی از شکارها نجات داده بودند.
پاروت می گوید برای اینکه ادعایش را اثبات کند از شاهینی که بن لادن به پرواز در آورده بود فیلم می گیرد تا آن را در اختیار دولت آمریکا بگذارد و آنها بتوانند با ابزار های مخصوص محل او را ردیابی کنند. اما وی می گوید: دولت آمریکا هرگز با او تماس نگرفته است.
سخنگوی پنتاگون گفت که ارتش آمریکا در مورد زندگی بن لادن اظهار نظر نمی کند.
مستند پاروت را رابرت بائر، رئیس سابق سیا حمایت می کند. او یکی از منتقدان جدی سیاست های آمریکا در خاورمیانه است. بائر که زمانی مامور خاورمیانه بود و فیلم سیریانا بر اساس زندگی او ساخته شده است، می گوید در منطقه که بودم عادت داشتم بوسیله ماهواره این اردو های شکاری را تعقیب کنم و ثابت شد که این یکی از راه هایی بود که القاعده از آن کسب درآمد می کرد. او توضیح می دهد که مقوله پرندگان شکاری تا چه اندازه مهم و پر درآمد است و پاروت را در موقعیتی استثنایی قرار می دهد تا بتواند وارد این دنیا بشود.
پاروت تکه های دیگری از یک پازل تصویری در اختیار ما قرار می دهد تا ثابت کند که بن لادن در ایران است:
بعد از سقوط طالبان ایران ۳۵ نفر از اعضای القاعده را بدون توجه به این که آنها سنی هستند و حکومت ایران شیعه، پذیرفت.
در فوریه سال ۲۰۰۹ خزانه داری آمریکا جریمه های سنگینی برای شرکت های وابسته به القاعده که خارج از ایران فعال بودند و به شبکه ترور کمک می کردند، در نظر گرفت.
در سال ۲۰۰۴ ریچارد مینیتر در کتابش با عنوان جنگ سایه می نویسد که دو عضو سابق وزارت اطلاعات ایران به او گفته اند که در سال ۲۰۰۳ بن لادن را در ایران دیده اند.
در ماه ژوئن سال ۲۰۰۳ روزنامه معتبر کوریره دلاسرا نوشت که بن لادن در ایران است و درحال ایجاد یک شبکه جدید حملات تروریستی است.
برخی از تحلیلگران معتقدند که بن لادن به این دلیل دیگر پیام ویدئویی نمی فرستند زیرا نتوانسته است در ایران منطقه ای را پیدا کند که کیفیت خاکش شبیه به شمال پاکستان باشد.
در دسامبر ۲۰۰۹ همه جا شایعه شد که یکی از همسران بن لادن و شش فرزند و ۱۱ نوه در پادگانی در تهران زندگی می کنند. داستان زمانی فاش شد که یکی از دخترانش از یک منطقه حفاظت شده گریخت و به سفارت عربستان پناهنده شد. پروت می گوید در همین منطقه است که بن لادن زندگی می کند.
پاروت در مورد بن لادن می گوید که او شکارچی ماهر شاهین است و تمام شاهین های اطراف قندهار را برای برای سرگرمی خود به دام انداخته است. هر سال در فصل بهار، اعراب پولدار با هواپیما های باربر، توبوتا های مجهز لندکروزرشان به کمپ شاهین ها در افغانستان می رفتند و بن لادن هم به آنها شاهین هدیه می داد و آنها در عوض وسایل و اتومبیل هایشان را برای او می گذاشتند. در این دیدارها مبلغ قابل توجهی برای القاعده جمع آوری می شد و این آنها را حتی بالاتر از طالبان قرار می داد.
ریچارد کلارک، کارشناس سابق ضد تروریسم در کاخ سفید اذعان دارد که آمریکا سه بار فرصت داشت که جای بن لادن را پیدا کند و یک بار آن در کمپ شکار شاهین بود که در دوبی برپا شده بود. سیا درخواست حمله موشکی علیه بن لادن می کند. کلارک می گوید او اجازه حمله را نمی دهد چون آنجا شباهتی با مقر های القاعده نداشته است.
پاروت می گوید: من آدم سیاسی نیستم اما او بزرگترین تروریست تحت تعقیب در دنیاست و وادار کردن دولت به اینکه به این حرف گوش بدهد، خسته کننده است. شاید حالا این کار را بکند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بهاره مقامي متجاوز جنسي خود را شناسايي کرد:آخوند حسين طائب،فرمانده وقت بسيج

خانم بهاره ی مقامی معلم مدرسه ی کودکان که در جریان اعتراضات بعد از انتخابات، توسط نیروهای حکومت دستگیر و سپس از سوی حسین طائب فرمانده ی وقت بسیج مورد تجاوز قرار گرفت، به مناسبت روز معلم شرحی از اتفاقاتی که در زمان دستگیری بر او گذشته، نوشته است ...


دقت کرده اید که در فیلمها و سریالهای جمهوری اسلامی نام شخصیت جنایتکار و قاچاقچی فیلم همیشه کامبیز است، یا کورش یا جمشید؟‌ و در مقابل شخصیت مثبت و نجات دهنده همیشه حسین است، یا علی، یا محمد، ترجیحاً ملقب به حاجی و سید؟ در سرگذشت من اما نقشها جابجا شده بود، حسین قصه ی غصه ی من، مرا به گور عشق و امید هدایت کرد. گویی دری از درهای جهنم باز شده بود و موجودی که انگار تجسم هر آنچه زشت و کریه است و منفور پا به جهان گذاشته بود. کوهی از نفرت و توحش که در لباس مردی روحانی به نماز ایستاده بود، و دقایقی پس از پایان نماز در بستر خونین دختری هراسان به تجاوز نشسته... نامش را نمی دانستم، عکسش را که در اینترنت دیدم او را شناختم، کابوس شبان و روزهایم را. صورت پوشیده از ریشش را و نفرین ابدی چشمهای هرزه اش را. عبای متعفن و خیس از عرق تابستانش را. حسین طائب را.


گفت دانشجوی کجایی؟‌ گفتم دانشجوی دانشگاه تربیت معلم بوده ام، حالا هم درسم تمام شده و کار می کنم، معلمم. گفت به دستور کی به خیابان آمدی؟‌ لیدرت کی بوده؟‌ گفتم هیچ کس، لیدر نداشتم. پاسخ دست سنگینش بود که پشت سرم فرود آمد، صورتم خورد به میز مقابل و صدای دندانهایم را شنیدم که ریخت توی دهنم. خودش ماها را انتخاب کرده بود، من و هشت دختر دیگر را، از میان گروه ۳۰-۴۰ نفری بازداشت شدگان. نمی دانم بر چه اساسی انتخاب می کرد، هیچ کدام از ما فعال سیاسی نبودیم. ما را جدا کرد و برد به یک بند. گویا در زندان خیابان سئول در قرارگاه ثارالله بودیم، این را از روی شرح حال های دیگرانی که آنجا بوده اند می گویم، چون همه ی ما را وقتی گرفتند چشم بند زدند و با ماشین های سیاه رنگی بردند. همین را می دانم که در زیر زمین بودیم. بعد از حدود یک شبانه روز سرگردانی و بی خبری به بندمان آمد. آمد و یکی از ما را که دختر زیبا و مهربانی به اسم مهسا بود همراه برد. تا بحال شده پرنده کوچکی را در دست بگیرید و ببینید که قلبش چقدر تند می زند؟ ‌قلب مهسا همان طور می طپید. فکر کردیم شاید می خواهند آزادش کنند، یا شاید خانواده اش آمده اند دنبالش، شاید وثیقه بگذارند و ببرندش. هیچ کس نمی دانست که چه سرنوشتی در انتظار است. یکی از دختران همبند که شوخ طبع و سر خوش بود سعی می کرد که جوک بگوید و بقیه را بخنداند و حال و هوا را کمی عوض کند. همه اما از بی خبری و انتظار در عذاب بودند. ناگهان صدای ضجه جگرخراش مهسا بلند شد. صدای فریاد او آنقدر جانسوز بود که همه ما را در جا میخکوب کرد. همه در سکوت و بهت و ناباوری به هم خیره شدند. رعب و وحشت بر تن همه مان سایه انداخته بود، دیگر کسی جوک نگفت، دیگر کسی نخندید، مهسا را دیگر ندیدم...


یادآوری این صحنه ها هنوز هم برای من سهمگین است، هنوز هم نگاه آخر او را به خاطر دارم، هنوز هم صدایش در گوشم می پیچد،با این حال در نهایت نا امیدی می نویسم مهسا جان، اگر هستی و این را می خوانی از خودت پیغامی بده. بگو که هستی، بگو که زنده ای.


حسین پس از اینکه بازجویی!! را تمام کرد مرا به دست دو زندانبان بی صبری که دم در مراقب بودند سپارد تا آنها هم به من تفهیم اتهام کنند و محاکمه و حکم، همه را یک جا برگزار کرده باشند. چه بودم برایشان؟‌ غنیمت جنگی؟! اما کدام جنگ؟‌ واجب القتل؟‌! اما به کدامین جرم؟‌ مفسد فی الارض؟! برای معلمی؟‌ خس و خاشاک؟!‌ آری، من خسی بودم در چشم تنگ نظر و متعصب و ذهن متوحش و هرزه ی آنان...


*****
دست در دست هم دهیم به مهر
میهن خویش را کنیم آباد
یار و غمخوار یکدگر باشیم
تا بمانیم خرم و آزاد


شعری ساده و کودکانه، که شاید باید بیشتر بخوانیمش.
یک سال پیش در چنین روزی وارد کلاس درس که شدم بوی گل به استقبالم آمد. نوگلان کوچکم را دیدم که هر یک شاخه گلی در دست داشتند و لبخندی به لب. در یک لحظه عالمی را سِیر کردم، آینده ی این ۳۲ غنچه ی زیبا را دیدم که هر کدام برای خودشان دختر خانمی شده اند و شاهدی یا مادری یا مدیری. در همه وجودم لبخند شکفت و شادی غنچه کرد. این دومین سالی بود که روز معلم را به عنوان یک معلم تجربه می کردم، و امسال سومین سال است...امسال اما کلاسم خالیست، از لبخند و غنچه و شکوفه خبری نیست. از خوابی شیرین برخاسته ام انگار، گلستان ایرانم را می بینم که از سیاهی، به لجنزاری مانند است، ابرهای تباهی را می بینم که جلوی نور مهرآمیز خورشید ایرانم را گرفته اند و به شهود و ادراک و آزادی اجازه عرض اندام نمی دهند... آری این دیار سخت به آموزگاران نیازمند است، چرا که در نور معرفت است که لجنزار رنگ می بازد و بهار شکوفه می کند.
بهاره مقامی
۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۹
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ارتش سايبر ايران،وبلاگ بهاره مقامي،افشاگر تجاوز جنسي در زندان را هک کرد
بهاره مقامي دختر 28 ساله اي که در ايران ( تهران )معلم بود،اما بي دليل توسط ماموران گمنام خامنه اي به همراه برادرش دستگير شد و در زندان به شنيع ترين شکل ممکن مورد تجاوز جنسي قرار گرفت،به دليل آزار و اذيت هاي ماموران پس از رهايي از زندان به ناچار به همراه خانواده به خارج از کشور پناه برد.
وي بالاخره نتوانست اين درد بزرگ را تحمل کند و بدون ترس از نام و نشان خود و يا شايد بي آبرو شدن خود،اين ظلم شنيع را از طريق وبلاگش فرياد زد،اما وبلاگ او در کمتر از يک ماه فيلتر شد و حال پس از چند روز از فيلتر شدن،توسط سربازان گمنام خامنه اي در لباس ارتش سايبري ايران ،هک شد



آدرس وبلاگ بهاره مقامی
http://baharehmaghami.blogspot.com/
تصويري که بر روي وبلاگ بهاره مقامي قرار داده اند :
جالب آنکه اين گروه آنقدر بيسواد است که پائين عکس نوشته است : خامنه اي کوثر است دشمن او عبتر است
نيازي به جستجو در لغتنامه و فهميدن اينکه واژه ابتر صحيح است نه عبتر .نيست،چون هر انسان بيسوادي اين را مي داند،
حال شما چه فکر ميکنيد ؟ ما با چه انسانهايي سروکار داريم ؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دفترچه خاطرات خدا
شنبه : امروز در بارگاه مشغول محاسبات فیزیکی برای نصب و راه اندازی سیاره های جدید بودیم …دستور داده ایم آتش زیر گالیله را زیاد کنند تا مردک اینگونه برای ما زحمت درست نکند! مردم سرشان به کار خودشان گرم بود و یک خورشید بود و یک ماه و مقداری ستاره که چسبانده بودیم طاق آسمان ! حالا همه فضول شده اند و هر روز به یک جای کار ما سرک می کشند! چشم درست کرده اند پدرسوخته ها که ته و توی عالم را وارسی کنند! هر سوراخی می بینند این چشمشان را فرو می کنند تویش ببینند چه خبر است!دستور داده ایم در آزمایشگاه بارگاه در مورد تغییرات نسل های اخیر بندگان تحقیق کنند! چند قرنی است خیلی فضول شده اند!
یکشنبه:از صندوق قرض الحسنه بهشت تماس گرفته اند و لیست مفسدان اقتصادی را که وام گرفته و پس نداده اند اعلام کرده اند! یکی نوح است که وام برای کشتی سازی گرفته بوده و ورشکست شده ، دیگران هم ابراهیم و اسماعیل و نوادگان و نتیجه گانشان هستند که همگی سند خانه خودمان کعبه را گرویی گذاشته اند و نمی شود اقدامی کرد ، یک وام هم متعلق به محمد است که بچه کوچیکشان مهدی پول را ورداشته و در رفته است!امروز قدری کسالت داشتیم …عزرائیل را فرستاده ایم زمین مقداری شیطنت کند تا بلکه حالمان معقول شود.تعداد متنابهی از بندگان را آورده است که فرستاده ایم قسمت محاسبات …کارهای این عزرائیل هم دارد تکراری می شود! خسته شدیم از سیل و زلزله و اینها! هنوز کسالتمان برطرف نشده است!
دوشنبه: از جهنم خبر رسیده است که سوخت تمام شده است و آتشی در کار نیست ! مغضوبین به جای عذاب و آتش از شدت سرما روی ویبره هستند! ملک سوخت را احضار کردیم . نوسان قیمت جهانی نفت و تصمیمات اوپک را بهانه کرده است ! دستور فرمودیم از ذخیره سوخت بارگاه علی الحساب یک حواله صادر کنند تا اهالی جهنم دچار ذات الریه نشوند و خرج اضافی پشت دستمان بگذارند!
سه شنبه : به میکاییل چی دستور دادیم در مورد این مردک احمدی نژاد و دار و دسته اش گزارش مبسوطی تهیه کند. مثل اینکه اطلاعاتی در مورد بنده دودره بازمان مهدی دارد! آخرین بار کل باغ های بهشت را بین تعدادی از دوزخیان قولنامه نموده و فراری شده بود! خبر رسیده بود که به علم شعبده وارد شده و اصول غیب شدن از انظار را آموخته اما در اصول ظهور به مشکل برخورد کرده است!
چهارشنبه:از اداره بازرگانی بهشت تماس گرفته اند در مناطق بالانشین بهشت مومنین بر روی رودخانه شیر و عسل سدسازی کرده اند و در املاک خود دریاچه مصنوعی ساخته اند! و شیر و عسل را در مناطق پایینی سهمیه بندی کرده و به صورت یارانه ای به فروش می رسانند! و سود قابل توجهی به جیب می زنند! محتمل است ریش نداشته ملک های سازمان شیر و عسل را چرب کرده باشند! امان از دست مومنین!
پنجشنبه : وضعیت اقتصادی دربار کمی آشفته شده ،ملک اقتصاد را احضار کرده ایم ..بحران اقتصادی آمریکا را بهانه کرده است! دستور داده ایم یک فروند کارت سوخت نامحدود از سهمیه الهی خودمان برای آتش کریستف کلمب صادر کنند! هر چه آتش است از گور همین پدرسوخته در می آید!
جمعه: چند روزی است فکر می کنم نانت نبود ، آبت نبود؟! ملک و حوری ات دم دست نبود؟! خلقت این آدمیزادت چه بود دیگر؟! از روز خلقت این موجود دوپا و فضول آسایش نداشته ایم . هر کاری برایشان می کنیم یک چیزی هم طلبکار می شوند! همیشه دنبال واسطه و پارتی هستند! جالب اینجاست که واسطه ها اعتبارشان از ما بالاتر رفته است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تجمع خانواده زندانیان سیاسی اعدام شده فردا صبح در تهران
خبرگزاری هرانا - خانواده های زندانیان سیاسی اعدام شده با همراهی تعدادی از فعالان مدنی اعلام کرده اند که فردا در تهران دست به تجمع اعتراضی خواهند زد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی اعدام شده در روز جاری که تماماْ ساکن شهرستان بوده اند برای برگزاری یک تجمع اعتراضی به سمت تهران به راه افتاده اند.
این خانواده ها اعلام کرده اند تجمع اعتراضی خود را از ساعت ۱۱ صبح فردا مورخ ۲۰ اردیبهشت ماه در مقابل درب ورودی دانشگاه تهران برگزار خواهند کرد.
خانواده های داغدار بدین وسیله از عموم مردم و وجدانهای بیدار جهت حضور در تجمع مورد اشاره دعوت نموده اند،
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سی نصیحت زرتشت به پسرش (مردم ایران)
   1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر
   2. قبل از جواب دادن فکر کن
   3. هیچکس را تمسخر مکن
   4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور
   5. خود برای خود، زن انتخاب کن
   6. به شرر و دشمنی کسی راضی مشو
   7. تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما
   8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی
   9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
  10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
  11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
  12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
  13. با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی
  14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی
  15. متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
  16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
  17. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
  18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی
  19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی
  20. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی
  21. روح خود را به خشم و کین آلوده مساز
  22. هرگز ترشرو و بدخو مباش
  23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند
  24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده
  25. دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین
  26. چالاک باش تا هوشیار باشی
  27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی
  28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری
  29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد
  30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زنده یاد فرزاد کمانگر


زنده یاد علی حیدریان


زنده یاد فرهاد وکیلی


زنده یاد شیرین علم‌هولی


زنده یاد مهدی اسلامیان


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سبز يعني سرخي خون ندا
گفتن صد حرف, تنها با يک نگاه


سبز يعني حرمت خون حسين
يک شهيد زنده با نام حسين


سبز يعني ايران من آزاد باد
سرنوشت مردمانش نيک باد


سبز يعني بزرگان در اوين
دست نامردان مباد ايران زمين


سبز يعني اشک هاي مادران
نعره هاي بي امان ظالمان


سبز يعني غرق در خون اين وطن
سبز يعني اي علي, مالک کجاست؟


ناله اي در دل, بگو چاهت کجاست؟
سبز يعني مير ما آزاده است


در کنار مردمان آماده است




سبز يعني شيخ ما مرد شجاع
يک پدر در لحظه ي تلخ وداع


سبز يعني مي رود اين فصل سرد
مي شود يک بار ديگر سبز ِ سبز


سبز يعني يک بار ديگر مي توان
بارش باران بديد از آسمان


باور و اميد ما در يک کلام




سبز يعني استقامت تا بهار


سبز باشيد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاه خوانندگان در رابطه با این شماره خبرنامه را می توانید در آدرس زیر بخوانید و یا دیدگاههای خود را با دیگران به اشتراک گذارید.
http://www.facebook.com/group.php?gid=342751176306
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان شب سیه سپید است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر