او هنوز در بین ما است نگذارید از ما جدایش کنند
می خواهند امیررضا عارفی را اعدام کنند
از این پس هر روز ساعت 7 بعد از ظهر در نشانه اعتراض به این حکم اعدام به
روبروی زندان اوین خواهیم رفت
همه برای یک نفر
یک نفر برای همه
فقط 5روز فرصت باقی است.
هر شب ساعت 7 روبروی زندان اوین تا لغو حکم اعدام او.
از این پس هر روز ساعت 7 بعد از ظهر در نشانه اعتراض به این حکم اعدام به
روبروی زندان اوین خواهیم رفت
همه برای یک نفر
یک نفر برای همه
فقط 5روز فرصت باقی است.
هر شب ساعت 7 روبروی زندان اوین تا لغو حکم اعدام او.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امروز بهرام شید آریایی برابر است با یازده اسفند ماه 7031 میترایی
کار ما آگاه کردن شماست، شما خود باید بدانید که چه میخواهید .ما مسئول نوشته ديگران نيستيم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای با ما بودن و با ما شدن
برای با ما بودن و با ما شدن
Tel : 001 ( 818 ) 714 0 717
Sms : 001 ( 818 ) 714 0 718
E-Mail: iran7031@googlemail.com
مدیر مسیول : بابک خرمدین
هر گاه دوست نداشتید که این پیام نامه را دریافت کنید به ما ایمیل بزنید تا نام شما را از لیست مشترکین پیام نامه خارج کنیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وعده ما
هر شنبه در پارک لاله با مادران عزادار
۱۷ اسفند روز جهانی زن در خیابانهای سراسر ایران
چهارشنبه سوری در تمامی کوچه ها
29 اسفند در روبروی تمامی زندانهای کشور
13 فروردین در تمامی مناطق سبز کشور
۱۷ اسفند روز جهانی زن در خیابانهای سراسر ایران
چهارشنبه سوری در تمامی کوچه ها
29 اسفند در روبروی تمامی زندانهای کشور
13 فروردین در تمامی مناطق سبز کشور
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پشت پرده دستگیری ریگی ـ قسمت دو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پشت پرده دستگیری ریگی ـ قسمت دو
در پی انتشار خبری با عنوان پشت پرده دستگیری ریگی که در شماره 171 خبرنامه ایران7031 صورت گرفت , تماسهای مکرری داشتیم از چند سازمان و رسانه خصوصی که خواهان دریافت اطلاعات بیشتری در این رابطه بودند.
ما نیز اطلاعاتی را در اختیار این سازمانها قرار دادیم و در نهایت روز گذشته وزارت خارجه قرقیزستان در بیانیه ای رسمی بدون اشاره به نام ریگی اعلام کرد که هیچ فردی در مسیر پرواز دبی به قرقیزستان دستگیر نشده است.
این در حالی است که شرکت هواپیمایی ملی قرقیزستان روز چهارشنبه گذشته تأیید کرد که یک هواپیمای مسافربری این کشور روز سهشنبه هنگام عبور از آسمان ایران توسط دو جت جنگنده ایران مجبور به فرود اجباری شده و دو مسافر این پرواز دستگیر شدهاند.
از سوی دیگر دولت امارات با وجود اینکه پیش از این عنوان کرده بود که ریگی در خاک امارات حضور نداشته اکنون بدون توجه به گفته های پیشین خود عنوان داشته که ریگی برای مدت دو ساعت در فرودگاه دبی حضور داشته.
البته همانطور که گفته شد ما در خبرنامه شماره 171 عنوان کرده بودیم که ریگی توسط جمهوری اسلامی در خاک دبی دستگیر شده و توضیحاتی را نیز در رابطه با نقش دولت اسراییل در این دستگیری عنوان داشتیم.
اما همانطور که در قبل نیز اشاره کرده بودیم امروز مطالب جدیدتری را در همین رابطه برایتان بیان می کنیم.
عبدالمالک ریگی نه در روز چهارشنبه بلکه پنج روز پیش از آن توسط جمهوری اسلامی در دبی دستگیر شد.
این دستگیری در شرایطی صورت گرفت که قرار بود ریگی همانند همان فرد لبنانی که چند هفته قبلش در دبی توسط نیروهای اطلاعاتی اسراییل به قتل رسید , به قتل برسد و نه اینکه دستگیر بشود.
به عبارت دیگر جمهوری اسلامی بر خلاف آنچه به طرف اسراییلی وعده کرده بود اقدام به دستگیری ریگی نمود.
دلیل اینکه ریگی و محمود مبحوح از مسیولان حماس باید به قتل می رسیدند و نه اینکه دستگیر بشوند این بود که هر دو این افراد اطلاعات ارزشمندی از فعالیتهای خود و روابط خود با طرف مقابل معامله یعنی اسراییل و ایران داشته اند.
از همین رو نیز در معامله ای که بین دو دولت صورت گرفت قرار بر کشته شدن این دو گذاشته شد و نه دستگیری.
اما جمهوری اسلامی پس از اینکه توانست با خیال راحت و یا تهدید امیر شیخ نشین دبی نیروهای خود را به دبی بفرستد و در یک اقدام غیر قانونی ریگی را دستگیر و به ایران منتقل کند بدون اعلام خبر این دستگیری شروع به بازجویی و تخلیه اطلاعاتی ریگی کرد.
در اصل هدف این نبود که خبر دستگیری ریگی رسانه ای بشود و بیشتر قصد بر این بود تا همانند قتل محمود مبحوح به دست نیروهای اسراییلی در دبی , خبر قتل ریگی نیز به صورتی گذرا در رسانه ها مطرح بشود تا موجب خشم طرف اسراییلی فراهم نشود.
اما با افشای فیلم جنایت کوی دانشگاه که رژیم خود را زیر فشار شدید رسانه ای احساس کرد , تصمیم به استفاده از ریگی بر خنثی کردن بار رسانه ای فیلم جنایت کوی دانشگاه گرفت.
از همین رو نیز یک روز بعد خبر دستگیری ریگی رسانه ای شد.
از آن جالبتر مصاحبه تلوزیونی ریگی بود که همانند بلبل دست به اعترافاتی دروغین زد.
بسیاری این پرسش را مطرح کردند که چه بر سر ریگی آمده که در طی یک روز حاضر شده در جلوی دوربین تلوزیون دست به افشاگری بزند؟
اما این عده خبر نداشتند که ریگی از پنج روز پیش از افشای خبر دستگیری او زیر شکنجه های شدید وزارت اطلاعات قرار داشته و اصلا قرار نبود که خبر دستگیری او به این شکل منتشر شود بلکه قرار بود که خبر قتل او به صورتی آرام و گذرا در خبرگزاریها مطرح شود که انتشار فیلم افشاگرانه بی بی سی معامله را برهم زد.
حال این پرسش نیز مطرح است که انگیزه اصلی انتشار فیلم جنایت رژیم در کوی دانشگاه به چه منظور پس از هشت ماه تاخیر از بی بی سی منتشر شد؟
آیا بی بی سی با توجه به آگاهی از دستگیری ریگی قصد داشت تا به این وسیله فشار رسانه ای بیشتری را بر رژیم وارد کند؟
آیا بی بی سی قصد داشت برای انتقام گیری از بدقولی رژیم در دستگیری ریگی , اقدام به یک عمل انتقام جویانه کند؟
و اما راجب منبع خبر و انگیزه ما از انتشار این خبر:
یک از پرسشهایی که بسیاری از ما کردند این بود که منبع خبری ما چه کسی بوده و این اخبار چگونه به دست ما رسیده؟؟
در این رابطه باید بگوییم که به دلایل امنیتی از معرفی منبع خبری خود معذوریم اما در رابطه با انگیزه ما از انتشار این خبر:
در طی سی سال گذشته هر شخص و گروهی که خواسته به نوعی به اقدام جدی علیه جمهوری اسلامی دست بزند یا به شکل مشکوکی به قتل رسیده و یا از صحنه مبارزه کنار کشیده است.
به عنوان مثال می شود به نمونه های زیر اشاره کرد:
قتل بختیار در فرانسه که بدوت دستگیری قاتلین پرونده بسته شد.
قتل فرخزاد در آلمان که بدون دستگیری قاتلین پس از مدت کوتاهی پرونده بسته شد.
و بسیاری موارد مشابه دیگر که در اتریش , ایتالیا, آلمان و دیگر کشورها اتفاق افتاد و هر بار نیز پرونده بدون دستگیری و محاکمه قاتلین بسته شد.
دلیل این امر را نمی توان قوی بودن نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی بیان داشت , بلکه دلیل اصلی این امر همکاری دولتهای خارجی درپشت پرده با جمهوری اسلامی بوده که این اجازه را به جمهوری اسلامی داده تا بتواند به راحتی اقدام به ترور مخالفین خود در خارج از کشور نماید.
دستگیری ریگی در دبی که با کمک و همکاری مستقیم نیروهای اسراییلی صورت گرفت تنها نمونه کوچکی از این همکاریها بوده است که در گذشته بارها و بارها اتفاق افتاده است.
حال این پرسش مطرح می شود که چطور دولت اسراییل که سالیان سال در جنگ رسانه ای با جمهوری اسلامی به سر می برد , این اجازه را به خود می دهد تا با جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره بنشیند و دست به چنین معامله کثیفی بزند؟
بحث بر سر ریگی و محمود مبحوح نیست.
بحث معاملاتی است که دولتهای خارجی در پشت پرده با جمهوری اسلامی انجام می دهند.
شاید روزی دیگر نیز خبری منتشر بشود مبنی بر قتل سردبیر خبرنامه ایران7031.
اما ما به سهم خود تا پیروزی مبارزات ملت ایران از پای نخواهیم نشست و بزودی مطالب جدیدتری را در رابطه با کمکهای گسترده سازمانهای انگلیسی از انجمن حجتیه منتشر خواهیم کرد.
و این نکته را پیشاپیش برای آن عده ای که در طی انتشار خبر تشکیل دولت موقت در جستجوی یافتن مرکزیت اعضای خبرنامه ایران7031 بودند می رسانیم که خبرنامه ایران7031 نه یک کار تک نفره بلکه یک کار گروهی است که با ترور و از میان رفتن هر یک از اعضا , این خبرنامه همچنان به کار خود ادامه خواهد داد.مرکزیت این گروه نه در آمریکا , نه در اروپا و نه در آسیا می باشد که هر یک از اعضای آن در گوشه ای از این کره خاکی با عشق به میهن در حال خدمتگذاری و فعالیت برای بالا بردن سطح آگاهی هموطنان می باشد.
ما نیز اطلاعاتی را در اختیار این سازمانها قرار دادیم و در نهایت روز گذشته وزارت خارجه قرقیزستان در بیانیه ای رسمی بدون اشاره به نام ریگی اعلام کرد که هیچ فردی در مسیر پرواز دبی به قرقیزستان دستگیر نشده است.
این در حالی است که شرکت هواپیمایی ملی قرقیزستان روز چهارشنبه گذشته تأیید کرد که یک هواپیمای مسافربری این کشور روز سهشنبه هنگام عبور از آسمان ایران توسط دو جت جنگنده ایران مجبور به فرود اجباری شده و دو مسافر این پرواز دستگیر شدهاند.
از سوی دیگر دولت امارات با وجود اینکه پیش از این عنوان کرده بود که ریگی در خاک امارات حضور نداشته اکنون بدون توجه به گفته های پیشین خود عنوان داشته که ریگی برای مدت دو ساعت در فرودگاه دبی حضور داشته.
البته همانطور که گفته شد ما در خبرنامه شماره 171 عنوان کرده بودیم که ریگی توسط جمهوری اسلامی در خاک دبی دستگیر شده و توضیحاتی را نیز در رابطه با نقش دولت اسراییل در این دستگیری عنوان داشتیم.
اما همانطور که در قبل نیز اشاره کرده بودیم امروز مطالب جدیدتری را در همین رابطه برایتان بیان می کنیم.
عبدالمالک ریگی نه در روز چهارشنبه بلکه پنج روز پیش از آن توسط جمهوری اسلامی در دبی دستگیر شد.
این دستگیری در شرایطی صورت گرفت که قرار بود ریگی همانند همان فرد لبنانی که چند هفته قبلش در دبی توسط نیروهای اطلاعاتی اسراییل به قتل رسید , به قتل برسد و نه اینکه دستگیر بشود.
به عبارت دیگر جمهوری اسلامی بر خلاف آنچه به طرف اسراییلی وعده کرده بود اقدام به دستگیری ریگی نمود.
دلیل اینکه ریگی و محمود مبحوح از مسیولان حماس باید به قتل می رسیدند و نه اینکه دستگیر بشوند این بود که هر دو این افراد اطلاعات ارزشمندی از فعالیتهای خود و روابط خود با طرف مقابل معامله یعنی اسراییل و ایران داشته اند.
از همین رو نیز در معامله ای که بین دو دولت صورت گرفت قرار بر کشته شدن این دو گذاشته شد و نه دستگیری.
اما جمهوری اسلامی پس از اینکه توانست با خیال راحت و یا تهدید امیر شیخ نشین دبی نیروهای خود را به دبی بفرستد و در یک اقدام غیر قانونی ریگی را دستگیر و به ایران منتقل کند بدون اعلام خبر این دستگیری شروع به بازجویی و تخلیه اطلاعاتی ریگی کرد.
در اصل هدف این نبود که خبر دستگیری ریگی رسانه ای بشود و بیشتر قصد بر این بود تا همانند قتل محمود مبحوح به دست نیروهای اسراییلی در دبی , خبر قتل ریگی نیز به صورتی گذرا در رسانه ها مطرح بشود تا موجب خشم طرف اسراییلی فراهم نشود.
اما با افشای فیلم جنایت کوی دانشگاه که رژیم خود را زیر فشار شدید رسانه ای احساس کرد , تصمیم به استفاده از ریگی بر خنثی کردن بار رسانه ای فیلم جنایت کوی دانشگاه گرفت.
از همین رو نیز یک روز بعد خبر دستگیری ریگی رسانه ای شد.
از آن جالبتر مصاحبه تلوزیونی ریگی بود که همانند بلبل دست به اعترافاتی دروغین زد.
بسیاری این پرسش را مطرح کردند که چه بر سر ریگی آمده که در طی یک روز حاضر شده در جلوی دوربین تلوزیون دست به افشاگری بزند؟
اما این عده خبر نداشتند که ریگی از پنج روز پیش از افشای خبر دستگیری او زیر شکنجه های شدید وزارت اطلاعات قرار داشته و اصلا قرار نبود که خبر دستگیری او به این شکل منتشر شود بلکه قرار بود که خبر قتل او به صورتی آرام و گذرا در خبرگزاریها مطرح شود که انتشار فیلم افشاگرانه بی بی سی معامله را برهم زد.
حال این پرسش نیز مطرح است که انگیزه اصلی انتشار فیلم جنایت رژیم در کوی دانشگاه به چه منظور پس از هشت ماه تاخیر از بی بی سی منتشر شد؟
آیا بی بی سی با توجه به آگاهی از دستگیری ریگی قصد داشت تا به این وسیله فشار رسانه ای بیشتری را بر رژیم وارد کند؟
آیا بی بی سی قصد داشت برای انتقام گیری از بدقولی رژیم در دستگیری ریگی , اقدام به یک عمل انتقام جویانه کند؟
و اما راجب منبع خبر و انگیزه ما از انتشار این خبر:
یک از پرسشهایی که بسیاری از ما کردند این بود که منبع خبری ما چه کسی بوده و این اخبار چگونه به دست ما رسیده؟؟
در این رابطه باید بگوییم که به دلایل امنیتی از معرفی منبع خبری خود معذوریم اما در رابطه با انگیزه ما از انتشار این خبر:
در طی سی سال گذشته هر شخص و گروهی که خواسته به نوعی به اقدام جدی علیه جمهوری اسلامی دست بزند یا به شکل مشکوکی به قتل رسیده و یا از صحنه مبارزه کنار کشیده است.
به عنوان مثال می شود به نمونه های زیر اشاره کرد:
قتل بختیار در فرانسه که بدوت دستگیری قاتلین پرونده بسته شد.
قتل فرخزاد در آلمان که بدون دستگیری قاتلین پس از مدت کوتاهی پرونده بسته شد.
و بسیاری موارد مشابه دیگر که در اتریش , ایتالیا, آلمان و دیگر کشورها اتفاق افتاد و هر بار نیز پرونده بدون دستگیری و محاکمه قاتلین بسته شد.
دلیل این امر را نمی توان قوی بودن نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی بیان داشت , بلکه دلیل اصلی این امر همکاری دولتهای خارجی درپشت پرده با جمهوری اسلامی بوده که این اجازه را به جمهوری اسلامی داده تا بتواند به راحتی اقدام به ترور مخالفین خود در خارج از کشور نماید.
دستگیری ریگی در دبی که با کمک و همکاری مستقیم نیروهای اسراییلی صورت گرفت تنها نمونه کوچکی از این همکاریها بوده است که در گذشته بارها و بارها اتفاق افتاده است.
حال این پرسش مطرح می شود که چطور دولت اسراییل که سالیان سال در جنگ رسانه ای با جمهوری اسلامی به سر می برد , این اجازه را به خود می دهد تا با جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره بنشیند و دست به چنین معامله کثیفی بزند؟
بحث بر سر ریگی و محمود مبحوح نیست.
بحث معاملاتی است که دولتهای خارجی در پشت پرده با جمهوری اسلامی انجام می دهند.
شاید روزی دیگر نیز خبری منتشر بشود مبنی بر قتل سردبیر خبرنامه ایران7031.
اما ما به سهم خود تا پیروزی مبارزات ملت ایران از پای نخواهیم نشست و بزودی مطالب جدیدتری را در رابطه با کمکهای گسترده سازمانهای انگلیسی از انجمن حجتیه منتشر خواهیم کرد.
و این نکته را پیشاپیش برای آن عده ای که در طی انتشار خبر تشکیل دولت موقت در جستجوی یافتن مرکزیت اعضای خبرنامه ایران7031 بودند می رسانیم که خبرنامه ایران7031 نه یک کار تک نفره بلکه یک کار گروهی است که با ترور و از میان رفتن هر یک از اعضا , این خبرنامه همچنان به کار خود ادامه خواهد داد.مرکزیت این گروه نه در آمریکا , نه در اروپا و نه در آسیا می باشد که هر یک از اعضای آن در گوشه ای از این کره خاکی با عشق به میهن در حال خدمتگذاری و فعالیت برای بالا بردن سطح آگاهی هموطنان می باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جاسوس جمهوری اسلامی درهلندشناسائی شد
جاسوس جمهوری اسلامی درهلندشناسائی شد
تصویر فوق مربوط به شخصی بنام حسن است. وی کرد عراقی است که پناهجو در ایران بوده و به همراه خانواده در کرج زندگی می کردند. این شخص متأهل و دارای زنی ایرانی از گیلانغرب بوده و اکنون درلاهه ( دنهاخ) زندگی می کند. او از سوی زن ایران بنام شهین. م. که در تمامی مراسمی که سفارت جمهوری اسلامی ایران برگزار می کند نقش برجسته ای دارد. شهین رابط وی با سفارت جمهوری اسلامی ایران در لاهه بوده. این شخص روابط خود با سفارت را از ژاپن آغاز کرده و مدت هاست که ادامه دارد. او اکنون در جنب بازار آرایشگاهی دارد اما در حقیقت این آریشگاه به بهانه رابطه با برخی مقامات اطلاعاتی است که با پرواز ایران ایر به لاهه می آیند و عموماً در بعضی از این پروازها نیز برخی از خدمه پرواز ایران ایر به آرایشگاه ایشان مراجعه و برخی بسته ها را برای او می آورند و بسته هایی را از ایشان به مقصد ایران تحویل می گیرند.
حسن بعلت دانستن خوب زبان فارسی از سوی این خانم در بازار بزرگ لاهه بعنوان کارگر در برخی از دست دوم فروشی بکار گمارده می شود تا بدینوسیله بعضی از خدمه پرواز را که به بازار بزرگ لاهه می آیند یاری و یا رصد کند و گزارش آن را از طریق شهین.م به سفارت منتقل نماید. تمامی کسانیکه در مراسم هایی که سفارت جمهوری اسلامی ایران در لاهه برگزار می کند شهین . م. را می شناسند و می بینند که او چه جنب و جوشی دارد و چگونه مقام موثری را در تمامی این گونه مراسم ها برعهده دارد.
تمامی کسانی که بنحوی به بازار بزرگ لاهه مراجعه می کرده و یا می کنند حسن را متناوباً دیده اند. اما اکنون مدتی است که دیگر او را نمی بینند. این شخص پس از چند سال کار در بازار بزرگ لاهه و همکاری با شهین. م. از تابستان گذشه و پس بحران انتخابات ریاست جمهوری خرداد 1388 و بدنبال آن ریزش داخلی نیرو در جمهوری اسلامی ایران ، مستقیماً به عنوان یک کارمند رسمی به سفارت ایران در لاهه فراخوانده شده است و اکنون در آنجا مشغول کار است. همانطور که در تصویر ملاحظه می شود می توان به موقعیت این فرد در سفارت پی برد که چگونه در صف جلو و در نزد چه مقاماتی نشسته است.
لازم به تذکر است که اکنون رابط میان بازار بزرگ لاهه و شهین . م و سفارت جمهوری اسلامی ایران در لاهه، برادر حسن است که چند سال پیش بعنوان پناهجو از ایران به هلند آمده و نزدیک به دو سال است که موقعیت کاری برادر خود در بازار بزرگ لاهه را اشغال کرده است.
این رویکردی آشنایی است که در آن سپاه قدس از شعیان غیر ایرانی در راستای منافع و دفاع از جمهوری اسلامی ایران استفاده ابزاری می کنند.
تحت این عنوان در یوتیوپ
حسن بعلت دانستن خوب زبان فارسی از سوی این خانم در بازار بزرگ لاهه بعنوان کارگر در برخی از دست دوم فروشی بکار گمارده می شود تا بدینوسیله بعضی از خدمه پرواز را که به بازار بزرگ لاهه می آیند یاری و یا رصد کند و گزارش آن را از طریق شهین.م به سفارت منتقل نماید. تمامی کسانیکه در مراسم هایی که سفارت جمهوری اسلامی ایران در لاهه برگزار می کند شهین . م. را می شناسند و می بینند که او چه جنب و جوشی دارد و چگونه مقام موثری را در تمامی این گونه مراسم ها برعهده دارد.
تمامی کسانی که بنحوی به بازار بزرگ لاهه مراجعه می کرده و یا می کنند حسن را متناوباً دیده اند. اما اکنون مدتی است که دیگر او را نمی بینند. این شخص پس از چند سال کار در بازار بزرگ لاهه و همکاری با شهین. م. از تابستان گذشه و پس بحران انتخابات ریاست جمهوری خرداد 1388 و بدنبال آن ریزش داخلی نیرو در جمهوری اسلامی ایران ، مستقیماً به عنوان یک کارمند رسمی به سفارت ایران در لاهه فراخوانده شده است و اکنون در آنجا مشغول کار است. همانطور که در تصویر ملاحظه می شود می توان به موقعیت این فرد در سفارت پی برد که چگونه در صف جلو و در نزد چه مقاماتی نشسته است.
لازم به تذکر است که اکنون رابط میان بازار بزرگ لاهه و شهین . م و سفارت جمهوری اسلامی ایران در لاهه، برادر حسن است که چند سال پیش بعنوان پناهجو از ایران به هلند آمده و نزدیک به دو سال است که موقعیت کاری برادر خود در بازار بزرگ لاهه را اشغال کرده است.
این رویکردی آشنایی است که در آن سپاه قدس از شعیان غیر ایرانی در راستای منافع و دفاع از جمهوری اسلامی ایران استفاده ابزاری می کنند.
تحت این عنوان در یوتیوپ
Iranian agent in Netherlands (Holland)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگی از تاریخ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خدا نامه ,بابک اسحاقی
برگی از تاریخ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خدا نامه ,بابک اسحاقی
شــبى آمـــد خـــــدا در خــواب نــــــازم
نشســت بــا من ســــــر راز و نيـــــــازم
شرابـى بـــود و نــــان سنـــــــگکى داغ
نشســــــــــتیم گوشـــه دنــج تــــه بــــــاغ
دو ســه پیمــــا نــــــه و ســــاز ى وآواز
بـــــــه مستـــی شـــد خــدا گوينـــــده راز
به من گفت از شمـــــا مـــــن دردمـــندم
بگو مــــن بـا شما آخـــر چــه كـــــــــردم
چـرا بــایـــد زخــودآيیـــــن در آريــــــد
به نام من کتاب و دین درآرید
اگـــرخــواهـــم بــه د نيا مــــن نــگاهــم
بدان موسى و عيسى را نـــخــواهــــــــــم
چــــــــرا تيــــغ محــــمد را بـــجـويـــــم
اگــر خــواهـم كسى آيــد بـــــسويـــــــــــم
نـه انــجيل و نــــه تورات و نه قــــــرآن
نــبــوده دفــتر مــــن نــــاشــــــــــــــر آن
هــمـــه كــار ريـــا كـــــــاران و دنـــدان
بـــــه هر دوران ظهور ايــن رســــــولان
اگر خواب زمـــــان در دســــــت آنــــان
ســـتون جـــــاهلان هم پشــــت آنـــــــــان
گهـــى بــــــــر مـــــن نــهادنـــد نـــام الله
شديم غارتـــگــــر و يــــاغـــى صــحرا
گهى هم ما شدیم بـــابـــاى عــــــــــيسى
بــــــه شد مريم بــــه عقد وصیغه مــــــا
گهى درمصر بــه همـراهى مــوســـــــى
درآوردیم پــــدر از پـــیروبـــرنــــــــا
محـــمد را شدیم زنـبـــــــــــــــــا ره او
رئیس درب روسپـى خـــــــــانــــــــــــه او
بـه هر جا يك زنـــى را زير ســــر كــرد
به نام بنده هـــــم يــك آيـــــه در كــــــــرد
اگر او عاشق نه سالــــــه هــــــــــــاشـــد
چـــــــرا عقدش بــــه نــام مـــن روا شـــد
چرا بايد به نام مــــــــــــــن بـــجنگیــــــد
دهــــا نــــها را بــــه نــام مـــن ببندیـــــــد
كــه بنــــــده گر خــدايم بـــــــى نيــــــازم
نــــــــه پــــايـــــان و نــــه آغــــاز پیــازم
نمـــاز و روزه كى خـــواهم زيـــــــــــارم
قمه بـــــر سرزدن كی بـــــوده كــــــــارم
اگـــر از تن جدا کــــرديــــد شما ســــــــر
چـــــــــرا نعــــــره زنید الله و اكـــــــبر
بـــدان آيين مــــــــــن زور و جــــفا نیسـت
كه اين ديوانگى ها كــــــــــار مـا نیــــست
كـــه راه مـــن بود مــــــــــهر و سعـــادت
کجا راه جهـــاد اســــت و شهـــادت
کجا گفتم كه مــن خــانـــــــــــه نــــدارم
سرم را من كجا شب هـــــــا گــــــــــــذارم
خـــد ا را كى سراى و خــانـــه باشــــد
کنشت و كـــعبه و بتخانه بـــــاشـــد
بـــيـــا از مــا درآر ايــن دســـت آخــــــــر
بکش از مــــا بــــــــــــرون جـــان بــــرادر
غـــلط كــــردم كـــه آدم آفـــريـــــــــــــدم
بــه جـــان مــــــــــــادرم ديـگــــــر بريـدم
خــــدا پیـــمانـــــــــه آخـــر بــــه لــــــب بست
سپس خسته دو چـــشمــــانش بـــــه هــم بست
ســـــــــكوتـــى بــــود از دور نـــاله زاغ
خــــــدا ومــن نشستــه گــوشــــه بــــــــاغ
به خود گفـــــتم عجب پس اين خدا بـــود
نـــدانستم چه بــا مــــــــــن آشنــا بـــــــود
نشســت بــا من ســــــر راز و نيـــــــازم
شرابـى بـــود و نــــان سنـــــــگکى داغ
نشســــــــــتیم گوشـــه دنــج تــــه بــــــاغ
دو ســه پیمــــا نــــــه و ســــاز ى وآواز
بـــــــه مستـــی شـــد خــدا گوينـــــده راز
به من گفت از شمـــــا مـــــن دردمـــندم
بگو مــــن بـا شما آخـــر چــه كـــــــــردم
چـرا بــایـــد زخــودآيیـــــن در آريــــــد
به نام من کتاب و دین درآرید
اگـــرخــواهـــم بــه د نيا مــــن نــگاهــم
بدان موسى و عيسى را نـــخــواهــــــــــم
چــــــــرا تيــــغ محــــمد را بـــجـويـــــم
اگــر خــواهـم كسى آيــد بـــــسويـــــــــــم
نـه انــجيل و نــــه تورات و نه قــــــرآن
نــبــوده دفــتر مــــن نــــاشــــــــــــــر آن
هــمـــه كــار ريـــا كـــــــاران و دنـــدان
بـــــه هر دوران ظهور ايــن رســــــولان
اگر خواب زمـــــان در دســــــت آنــــان
ســـتون جـــــاهلان هم پشــــت آنـــــــــان
گهـــى بــــــــر مـــــن نــهادنـــد نـــام الله
شديم غارتـــگــــر و يــــاغـــى صــحرا
گهى هم ما شدیم بـــابـــاى عــــــــــيسى
بــــــه شد مريم بــــه عقد وصیغه مــــــا
گهى درمصر بــه همـراهى مــوســـــــى
درآوردیم پــــدر از پـــیروبـــرنــــــــا
محـــمد را شدیم زنـبـــــــــــــــــا ره او
رئیس درب روسپـى خـــــــــانــــــــــــه او
بـه هر جا يك زنـــى را زير ســــر كــرد
به نام بنده هـــــم يــك آيـــــه در كــــــــرد
اگر او عاشق نه سالــــــه هــــــــــــاشـــد
چـــــــرا عقدش بــــه نــام مـــن روا شـــد
چرا بايد به نام مــــــــــــــن بـــجنگیــــــد
دهــــا نــــها را بــــه نــام مـــن ببندیـــــــد
كــه بنــــــده گر خــدايم بـــــــى نيــــــازم
نــــــــه پــــايـــــان و نــــه آغــــاز پیــازم
نمـــاز و روزه كى خـــواهم زيـــــــــــارم
قمه بـــــر سرزدن كی بـــــوده كــــــــارم
اگـــر از تن جدا کــــرديــــد شما ســــــــر
چـــــــــرا نعــــــره زنید الله و اكـــــــبر
بـــدان آيين مــــــــــن زور و جــــفا نیسـت
كه اين ديوانگى ها كــــــــــار مـا نیــــست
كـــه راه مـــن بود مــــــــــهر و سعـــادت
کجا راه جهـــاد اســــت و شهـــادت
کجا گفتم كه مــن خــانـــــــــــه نــــدارم
سرم را من كجا شب هـــــــا گــــــــــــذارم
خـــد ا را كى سراى و خــانـــه باشــــد
کنشت و كـــعبه و بتخانه بـــــاشـــد
بـــيـــا از مــا درآر ايــن دســـت آخــــــــر
بکش از مــــا بــــــــــــرون جـــان بــــرادر
غـــلط كــــردم كـــه آدم آفـــريـــــــــــــدم
بــه جـــان مــــــــــــادرم ديـگــــــر بريـدم
خــــدا پیـــمانـــــــــه آخـــر بــــه لــــــب بست
سپس خسته دو چـــشمــــانش بـــــه هــم بست
ســـــــــكوتـــى بــــود از دور نـــاله زاغ
خــــــدا ومــن نشستــه گــوشــــه بــــــــاغ
به خود گفـــــتم عجب پس اين خدا بـــود
نـــدانستم چه بــا مــــــــــن آشنــا بـــــــود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توقیف اعتماد و لغو امتیاز ایراندخت
توقیف اعتماد و لغو امتیاز ایراندخت
خبرگزاری ایلنا از توقیف روزنامه «اعتماد» و لغو امتیاز ماهنامه «ایراندخت» از سوی هیات نظارت بر مطبوعات وزارت ارشاد خبر داده است.
این خبرگزاری به نقل از بهروز بهزادی، سردبیر اعتماد گزارش کرده که هیات نظارت، در جلسه امروز دوشنبه خود، رای به توقیف این روزنامه داده است.
به گفته آقای بهزادی، در نامه هیات نظارت آمده که روزنامه اعتماد براساس ماده شش قانون مطبوعات، مرتکب «تخلف» شده و پرونده آن به دادستانی تهران فرستاده شده است.
ماده شش قانون مطبوعات، ۱۲ بند دارد که هیات نظارت مشخص نکرده این روزنامه براساس کدام یک از بندهای این قانون مرتکب تخلف شده است.
تخلفاتی نظیر «نشر مطالب الحادی، اشاعه فحشا و منکرات، تبلیغ و ترویج اسراف، ایجاد اختلاف مابین اقشار جامعه، افشای مسائل محرمانه، اهانت به دین مبین اسلام، افترا به مقامات، نهادها و ارگانها» از جمله بندهای ماده شش قانون مطبوعات هستند.
هیات نظارت، امتیاز ماهنامه «ایراندخت» به مدیرمسئولی حسین کروبی فرزند مهدی کروبی و نشریه استانی «سینا» که در همدان منتشر میشده را نیز لغو کرده است.
لغو امتیاز این دو نشریه بر اساس ماده ۹ قانون مطبوعات صورت گرفته است. بر اساس این ماده، مطبوعات باید «پایبندی و التزام عملی به قانون اساسی» داشته باشند.
به گزارش وبسایت کلمه، پیشتر محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد، در پیامی به فاطمه کروبی صاحب امتیاز این نشریه، گفته بود «اگر ایراندخت با این تیم روزنامهنگاران بخواهد به فعالیت خود ادامه دهد، لغو امتیاز خواهد شد.»
روزنامه اعتماد ملی، ارگان حزب اعتماد ملی که دبیر کلی آن را مهدی کروبی بر عهده دارد نیز در جریان وقایع پس از انتخابات توقیف شده است.
در ایران طی هشت ماه گذشته، بیش از ۱۰ نشریه توقیف یا لغو امتیاز شدهاند.
اعتماد ملی، کلمه سبز، سرمایه، صدای عدالت، حیاتنو، آرمان روابط عمومی، حیات نو، تحلیلروز، همت و اندیشهنو از جمله نشریات توقیف شده در این مدت هستند.
این خبرگزاری به نقل از بهروز بهزادی، سردبیر اعتماد گزارش کرده که هیات نظارت، در جلسه امروز دوشنبه خود، رای به توقیف این روزنامه داده است.
به گفته آقای بهزادی، در نامه هیات نظارت آمده که روزنامه اعتماد براساس ماده شش قانون مطبوعات، مرتکب «تخلف» شده و پرونده آن به دادستانی تهران فرستاده شده است.
ماده شش قانون مطبوعات، ۱۲ بند دارد که هیات نظارت مشخص نکرده این روزنامه براساس کدام یک از بندهای این قانون مرتکب تخلف شده است.
تخلفاتی نظیر «نشر مطالب الحادی، اشاعه فحشا و منکرات، تبلیغ و ترویج اسراف، ایجاد اختلاف مابین اقشار جامعه، افشای مسائل محرمانه، اهانت به دین مبین اسلام، افترا به مقامات، نهادها و ارگانها» از جمله بندهای ماده شش قانون مطبوعات هستند.
هیات نظارت، امتیاز ماهنامه «ایراندخت» به مدیرمسئولی حسین کروبی فرزند مهدی کروبی و نشریه استانی «سینا» که در همدان منتشر میشده را نیز لغو کرده است.
به گزارش وبسایت کلمه، پیشتر محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد، در پیامی به فاطمه کروبی صاحب امتیاز این نشریه، گفته بود «اگر ایراندخت با این تیم روزنامهنگاران بخواهد به فعالیت خود ادامه دهد، لغو امتیاز خواهد شد.»
روزنامه اعتماد ملی، ارگان حزب اعتماد ملی که دبیر کلی آن را مهدی کروبی بر عهده دارد نیز در جریان وقایع پس از انتخابات توقیف شده است.
در ایران طی هشت ماه گذشته، بیش از ۱۰ نشریه توقیف یا لغو امتیاز شدهاند.
اعتماد ملی، کلمه سبز، سرمایه، صدای عدالت، حیاتنو، آرمان روابط عمومی، حیات نو، تحلیلروز، همت و اندیشهنو از جمله نشریات توقیف شده در این مدت هستند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
واشینگتون پست: موسوی دولت را جنایتکارانی خواند که برای ایران احترامی قائل نیستند
واشینگتون پست: موسوی دولت را جنایتکارانی خواند که برای ایران احترامی قائل نیستند
رهبر مخالفان میرحسین موسوی برای اولین بار پس از تظاهرات 22 بهمن با مردم سخن گفت. وی در وبسایت رسمی اش دولت را باند خلافکاری خواند که برای ایران احترامی قائل نیستند. وی تاکید کرد که هر تغییری نیازمند آگاه سازی مردم است. وی همچنین از طرفدارانش خواست در فستیوال آتش بازی آخر سال از خشونت دوری کنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۴ جنازه ساعتها روی زمین ماندند!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۴ جنازه ساعتها روی زمین ماندند!
ساعت ۱۲ ظهر امروز تریلی تانکر روی بلوار راه آهن بندرعباس در حال دنده عقب آمدن بود. اتومبیل پراید با ۵ سرنشین که ۴ نفرش زن بالغ و یکی دیگر کودکی ۱۰ ساله بود از پشت با تانکر برخورد میکند. ماشین زیر تریلی گیر میافتد. عدهای خیرخواه همراه پرسنل آتش نشانی با قیچی تکههای از ماشین را جدا میکنند تا بتوانند ماشین را بیرون بکشند. ۴ زن در دم کشته شدهاند و تنها بچه خردسال زنده مانده است. وقتی من به آنجا رسیدم ساعت ۵ عصر بود و هنوز خبری از آمبولانس نبود تا جنازهها را سردخانه برساند. مردم از دیدن صحنه آنقدر عصبانی بودند که هر مامور دولتی را که میدیدند سرش داد میزدند! عدهای میگفتند تا پول به حساب پزشک قانونی واریز نشود یا کسی تعهد پرداخت هزینهها را ندهد جنازهها همچنان روی زمین خواهند ماند.
این مرد همسر یکی از زن های فوت شده است.
این مرد همسر یکی از زن های فوت شده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لاریجانی: درخواست مقامات مافوق از من بیش از اینها بوده است!
لاریجانی: درخواست مقامات مافوق از من بیش از اینها بوده است!
به دنبال اعدام آرش رحمانی پور و محمدرضا علی زمانی در تاریخ 8 بهمن 88 شیخ صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه از سوی بسیاری از آشنایان و بستگان از جمله سید مصطفی محقق داماد رئیس اسبق بازرسی کل کشور مورد اعتراض شدید واقع شده که چگونه جرأت کرده حکم اعدام معترضان سیاسی صادر کند و دست خود را به خون بیگناهان آلوده نماید؟
به گزارش خبرنگار جرس از تهران، شیخ صادق لاریجانی در پاسخ اینگونه انتقادات پاسخ داده است " بروید خدا را شکر کنید. تازه من جلوی موج اعدامها را گرفته ام و تعداد اعدام شده ها را تقلیل داده و کنترل کرده ام!"
به گزارش خبرنگار جرس، لاریجانی برای اثبات مدعای خود به مباحث مطرح شده در یکی از جلسات شورای استفتای آقای خامنه ای اشاره کرده که در اواسط بهمن ماه در حضور خود وی تشکیل شده بود و آقایان شیخ محمد یزدی، شیخ احمد جنتی و شیخ محمد مؤمن قمی نیز در آن شرکت داشته اند.
در جلسه یادشده سه فقیه حکومتی مذکور ضمن پشتیبانی قاطع از اعدام رحمانی پور و علی زمانی خواستار ادامه روند اعدامها شدند. آنها اظهار داشتند که به لحاظ شرعی می باید همه سران فتنه که در زندان هستند اعدام شوند و فقه هرگز اجازه تضعیف حکومت اسلامی و ولایت فقیه را به احدی نمی دهد.
آنها به صراحت اعلام کردند که اگر از اول معاندان فتنه گر را اعدام کرده بودید، کار به اینجا نمی رسید و اکنون نیز برای کور کردن چشم فتنه چاره ای جز اعدام همه فتنه گران نداریم.
خبرنگار جرس می افزاید، آقای خامنه ای در پاسخ به بیانات فقهای مجلس استفتایش اظهار می دارد:" شما به لحاظ فقهی بحثتان را بکنید، اما به لحاظ سیاسی ازدیاد اعدامها برای نظام مضراتی دارد".
لاریجانی تصریح می کند که آقا (خامنه ای) در عین حال به من فرمودند: "انتظار ما انصافا بیشتر از اینها بوده است."
صادق لاریجانی می افزاید:" تمام کوشش من تا کنون این بوده که نگذارم بیش از این اعدام صورت بگیرد و الا درخواست مقامات مافوق از من بیش از اینها بوده است!"
به گزارش خبرنگار جرس از تهران، شیخ صادق لاریجانی در پاسخ اینگونه انتقادات پاسخ داده است " بروید خدا را شکر کنید. تازه من جلوی موج اعدامها را گرفته ام و تعداد اعدام شده ها را تقلیل داده و کنترل کرده ام!"
به گزارش خبرنگار جرس، لاریجانی برای اثبات مدعای خود به مباحث مطرح شده در یکی از جلسات شورای استفتای آقای خامنه ای اشاره کرده که در اواسط بهمن ماه در حضور خود وی تشکیل شده بود و آقایان شیخ محمد یزدی، شیخ احمد جنتی و شیخ محمد مؤمن قمی نیز در آن شرکت داشته اند.
در جلسه یادشده سه فقیه حکومتی مذکور ضمن پشتیبانی قاطع از اعدام رحمانی پور و علی زمانی خواستار ادامه روند اعدامها شدند. آنها اظهار داشتند که به لحاظ شرعی می باید همه سران فتنه که در زندان هستند اعدام شوند و فقه هرگز اجازه تضعیف حکومت اسلامی و ولایت فقیه را به احدی نمی دهد.
آنها به صراحت اعلام کردند که اگر از اول معاندان فتنه گر را اعدام کرده بودید، کار به اینجا نمی رسید و اکنون نیز برای کور کردن چشم فتنه چاره ای جز اعدام همه فتنه گران نداریم.
خبرنگار جرس می افزاید، آقای خامنه ای در پاسخ به بیانات فقهای مجلس استفتایش اظهار می دارد:" شما به لحاظ فقهی بحثتان را بکنید، اما به لحاظ سیاسی ازدیاد اعدامها برای نظام مضراتی دارد".
لاریجانی تصریح می کند که آقا (خامنه ای) در عین حال به من فرمودند: "انتظار ما انصافا بیشتر از اینها بوده است."
صادق لاریجانی می افزاید:" تمام کوشش من تا کنون این بوده که نگذارم بیش از این اعدام صورت بگیرد و الا درخواست مقامات مافوق از من بیش از اینها بوده است!"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشایی به احمدی نژاد :کفشام رو که واکس زدی برو 2تا چایی بیار
photos-e.ak.fbcdn.net
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پورمحمدی:در مورد کهریزک، دوسال حساسیت بوداجازه رسیدگی نمی دادند
مشایی به احمدی نژاد :کفشام رو که واکس زدی برو 2تا چایی بیار
photos-e.ak.fbcdn.net
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پورمحمدی:در مورد کهریزک، دوسال حساسیت بوداجازه رسیدگی نمی دادند
رئیس سازمان بازرسی کل کشور پیرامون ماجرای بازداشتگاه مخوف کهریزک و اتفاقات قبل و بعد آن نیز خاطرنشان کرد :سازمان بازرسی از دو سال قبل نسبت به رفتاری که در بازداشتگاه کهریزک صورت می گرفت، گزارشهایی را دریافت کرده و نسبت به این موضوع حساسیت خود را هم نشان داده بود و قصد بازرسی از آن را داشت که با موانعی از جانب مسئولین مربوطه روبرو شده بود. به هر حال، این موضوع به تعویق افتاد تا اینکه در حوادث بعد از انتخابات، برخی اخبار به دست ما رسید و در جلساتی که ما در قوه قضاییه داشتیم و بنده، دادستان کل کشور و معاون اول رییس قوه قضاییه نیز حضور داشتیم، دو خبر در مورد برخی بازداشتی هایی که به کهریزک برده شده اند را طرح کردیم .
بعد از کشته شدن چند نفر، ما مصر شدیم که از بازداشتگاه کهریزک بازرسی کنیم و چون خبر فوت یکی از بازداشتی ها به ما رسیده بود، با حضور در پزشکی قانونی، مشخص شد فردی فوت کرده است. از این رو از آیت الله شاهرودی درخواست بازرسی ویژه کردیم و نهایتا رفتیم و گزارشی از اتفاقات آنجا تهیه کردیم… در این بازداشتگاه با بازداشتی های دیگر نیز برخوردهای بدی صورت گرفته بود."
پورمحمدی خاطرنشان کرد "هیئتی که از شورایعالی امنیت ملی گزارشی را به رهبری ارائه کرد، سبب شد که ایشان سریعا دستور تعطیلی بازداشتگاه را صادر کنند و اگر اقدام رهبری نبود، دیگر تحرکات موجب تعطیلی بازداشتگاه نمی شد."
بعد از کشته شدن چند نفر، ما مصر شدیم که از بازداشتگاه کهریزک بازرسی کنیم و چون خبر فوت یکی از بازداشتی ها به ما رسیده بود، با حضور در پزشکی قانونی، مشخص شد فردی فوت کرده است. از این رو از آیت الله شاهرودی درخواست بازرسی ویژه کردیم و نهایتا رفتیم و گزارشی از اتفاقات آنجا تهیه کردیم… در این بازداشتگاه با بازداشتی های دیگر نیز برخوردهای بدی صورت گرفته بود."
پورمحمدی خاطرنشان کرد "هیئتی که از شورایعالی امنیت ملی گزارشی را به رهبری ارائه کرد، سبب شد که ایشان سریعا دستور تعطیلی بازداشتگاه را صادر کنند و اگر اقدام رهبری نبود، دیگر تحرکات موجب تعطیلی بازداشتگاه نمی شد."
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیروان دیانت بهایی از تاسیس مهد کودک محرومند
پیروان دیانت بهایی از تاسیس مهد کودک محرومند
در پی پخش شایعه تأسیس مهد کودک توسط بهائیان، اعلام شد که شرایط تأسیس مهد کودک مانع ایجاد آن توسط "فرقه های خاص" می شود.
به گزارش شهرزاد نیوز، محمد رضا هاشمی نیا، مدیر کل دفتر مرکزی حراست سازمان بهزیستی کشور، در این زمینه اظهار داشت که تأیید صلاحیت مدیر و موسس مهد کودک، پیش شرط ایجاد مهد کودک است و افزون بر آن در بازرسی های دوره ای و زمان تمدید پروانه کار نیز "زمینه های اخلاقی و عقیدتی" مورد بررسی مجدد قرار می گیرد.
وی که با خبرگزاری ایسنا سخن می گفت، تأکید کرد که نگاه سازمان بهزیستی به مهد کودک ها، تنها محدود به نگهداری و مراقبت از کودکان نیست، بلکه تربیت دینی در اولویت قرار دارد.
به گزارش شهرزاد نیوز، محمد رضا هاشمی نیا، مدیر کل دفتر مرکزی حراست سازمان بهزیستی کشور، در این زمینه اظهار داشت که تأیید صلاحیت مدیر و موسس مهد کودک، پیش شرط ایجاد مهد کودک است و افزون بر آن در بازرسی های دوره ای و زمان تمدید پروانه کار نیز "زمینه های اخلاقی و عقیدتی" مورد بررسی مجدد قرار می گیرد.
وی که با خبرگزاری ایسنا سخن می گفت، تأکید کرد که نگاه سازمان بهزیستی به مهد کودک ها، تنها محدود به نگهداری و مراقبت از کودکان نیست، بلکه تربیت دینی در اولویت قرار دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاهدان عینی از شب حمله به کوی دانشگاه گفته اند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاهدان عینی از شب حمله به کوی دانشگاه گفته اند
به دنبال پخش فیلم حمله نیروهای گارد ویژه و بسیج به کوی دانشگاه در 25 خردادماه از تلویزیون بی بی سی و سپس انتشار آن در سایت های خبری مختلف،یکی از دانشجویانی که در شب 25 خرداد در کوی بوده،در تماس با روز، آمادگی خود و دوستانش را برای تشریح حوادث آن شب کوی دانشگاه اعلام کرد. آنچه درزیر می آید،بخشی از حوادث هولناکی است که دانشجویان کوی دانشگاه در سیاه ترین شب دانشگاه تجربه کردند. نام این افراد نزد روز محفوظ است. متن این گزارش در زیر می آید.
یکی از این دانشجویان ساکن کوی روایت تکان دهنده خود از کوی دانشگاه را از شب مناظره میرحسین موسوی با احمدی نژاد شروع می کندو می گوید: "شوری درکوی بود که من دلم می خواهد مبداش را از روزهای مناظره ببینیم. پیش از آن یک تعاملی بین دانشجویان سیاسی بود، اما همه کوی را نگرفته بود. وقتی مناظره میر حسین با احمدی نژاد تمام شد بچه ها از سالن تلویزیون بیرون آمدند و سرود یار دبستانی را خواندند. جمعیتی حدودی هزار نفر آنجا بودند. طرفدارهای احمدی نژاد هم بودند. بچه ها آن شب بیرون آمدند و شعار دادند؛ با همان لباس راحتی که توی کوی همیشه تردد می کنند، یار دبستانی خواندند و شعار دادند؛از "نصر من الله و فتح قریب، مرگ بر این دولت مردم فریب" که یک شعار اسلامی بود تا شعار "دیکتاتور کوتوله نمیخوایم نمی خوایم". با این شعار ها بچه ها به خیابان امیر آباد رفتند و آنجا تا ساعت سه صبح بودند و برگشتند. این اولین شبی بود که ما یک شور عمومی را در کوی می دیدیم. شب های بعد در دیگر مناظره ها هم همین مساله تکرار شد؛ هر چند خیلی مهم نبود که کی دارد این مناظره را انجام می دهد. این وضع نهایتا تا شب انتخابات ادامه داشت".
دیگر دانشجوی ساکن کوی دانشگاه روایت خود را به جمعه شب، شب برگزاری انتخابات می رساند و در مورد حال هوای آن شب کوی می گوید: "جمعه شب که در واقع انتخابات داشت انجام می شد و آرا همین طور داشت روی سایت ها می آمد، آرای عجیب و غریب،یک سکوت خیلی وحشتناک کوی دانشگاه را فرا گرفته بود. هم طرفدارهای میرحسین و هم طرفدارهای احمدی نژاد رفته بودند در لاک خودشان و فقط منتظر بودند که سایت های خبر رسان آخرین خبر ها را بدهند. شنبه تقریبا همه متوجه شده بودند که اتفاق عجیبی در کشور افتاده. ساعت هفت، هشت شب روز شنبه بچه ها از ساختمان ها آمدند بیرون. از ساختمان های مختلف. اینکه می گویم به این دلیل است که یک ساختمان مال دکتراست، چهار پنج ساختمان دیگر مال کارشناسی ارشد است و سایر ساختمان ها که پانزده بیست تاست، مال کار شناسی هاست. یعنی همه طیف های تحصیلی و گرایش های مختلف فکری، آمدند بیرون و با سرود یار دبستانی، تجمع شروع شد و همه به سمت در اصلی کوی رفتند و پشت در کوی ایستادند. جمعیت خیلی زیادی بود. ابتدا هفتصد، هشتصد نفر و بعد 1500 نفر شدند. نگهبان ها و انتظامات کوی در را بستند و بعد تجمع به خشونت کشیده شد. بچه ها سر انتظاماتی ها نهیب زدند که به شما هیچ ربطی ندارد این کوی خانه ماست واین کشور هم کشور ماست. شما یک عده کارمندید و حق ندارید جلوی ما را بگیرید؛ ما می خواهیم به خیابان برویم. پیرو این قضیه بود که نیروهای انتظامی و دستگاه های اطلاع رسانه اعلام کردند تا اعلام نتیجه قطعی انتخابات هر گونه تجمع و راهپیمایی ممنوع است. بعد از این دانشجویان مجبور به درگیری با انتظامات و نگهبانان کوی شدند و عاقبت در اصلی باز شد و بچه های آمدند داخل خیابان امیر آباد و به سردادن شعار پرداختند. 150تا 200 دانشجوی دختر نیز که از شب قبل وارد کوی نشده بودند ازمقابل در فنی دانشگاه به دانشجویان پسر ملحق شدند. بعد از آن با سر دادن شعارهای بیشتر، نیروی انتظامی که پائین تر از چهارراه امیر آباد مستقر شده بود اقدام به پرتاپ گاز اشک آور کرد. اینطوری خشونت بیشتر شد،و در همین حین بود که دیدیم یکی از بانک های دولتی که در همین مسیر واقع بود آتش گرفت. آن شب ما غیر از نیروی انتظامی، نیروی دیگری را در مقابل خودمان ندیدیم. نیروی انتظامی آن شب فقط با سپر و گاز اشک آور آمده بود و درگیری تا سه بعد از نصف شب ادامه یافت. نیروی انتظامی گلوله های گاز اشک آور را مستقیم به طرف سینه دانشجویان شلیک می کرد."
گارد ویژه در تمامی کوچه ها
یک دانشجوی دیگرساکن کوی در ادامه با اشاره به اینکه روز یکشنبه24 خرداد، تشنج شب قبل که در خیابان آمیر آباد بود، به داخل کوی دانشگاه کشیده شد، ادامه می دهد: "ساعت شش بعد از ظهر وارد خیابان که شدیم با بیست تا سی تا دستگاه از اتومبیل های معمولی نیروی انتظامی روبرو شدیم که خیابان مقابل کوی را گرفته بودند،علاوه بر این چندین مقام نیروی انتظامی هم آمده بودند تا آثار وقایع شب گذشته را از نزدیک ببینند. در همین موقع ما بوسیله دوستان مان که درساختمان های دیگر کوی ساکن بودند، مطلع شدیم که شب قبل در تمام کوچه و پس کوچه های اطراف، در واقع پشت سر نیروهای انتظامی، نیروهای گارد ویژه از چهار طرف کوی دانشگاه را محاصر کرده بودند ولی ما به دلیل بروز درگیری ها متوجه این قضیه نشده بودیم. ظاهرا این نیروهای گارد ویژه شب گذشته کمین کرده بودند که در صورت بروز خشونت های بیشتر به کمک نیروهای انتظامی بیایند و اتفاقی شبیه 18 تیر 78 را رقم بزنند."
شب حادثه خونین
او در ادامه به تشریح حال و هوای کوی در شب حادثه می پردازد؛یعنی از ساعت 10 شب یک شنبه 24 خرداد تا صبحگاه دوشنبه 25 خرداد: "از ساعت 10 شب یک شنبه شب بنا بر عادت شب های گذشته بچه ها با سرود یار دبستانی از ساختمان های کوی خارج شدند و بعد از تجمعی کوتاه در محوطه کوی، وارد خیابان شدند. اما بر خلاف شب گذشته، امشب بر تعداد نیروهای امنیتی افزوده شده بود و نیروهای گارد ویژه هم آمده بودند و در خیابان مستقر شده بودند. خیلی هم جدی تر آمده بودند. این شائبه می رفت که به کوی حمله بشود. من خودم با چند تن از ماموران نیروی انتظامی صحبت کردم. آنها می گفتند امشب امنیت اینجا حفظ می شود و اتفاقی نخواهد افتاد؛ می گفتند ما هستیم نگران نباشید. اما ما نگران بودیم؛ چون از یک سو سابقه حمله 18 تیر را از آنها داشتیم و از سوی دیگر یکی دو تا از اتاق های یکی از ساختمان های کوی که به خیابان نزدیک بود، با گاز اشک آور به آتش کشیده شد. بچه ها احساس عدم امنیت می کردند. ساعت دوازده شب تقریبا همه دانشجویان وارد محوطه خیابان امیر آباد شده بودند که تعدادی از موتور سوارهای گارد وِیژه با شلنگ و کابل و این جور چیزها آمدند و حمله ای کردند و به چند نفری آسیب زدند و رفتند. به نظر می رسید می خواستند همه بچه ها را به داخل کوی برگردانند و در محوطه دانشگاه نگهدارند. بچه های ما اما سازماندهی کامل نداشتند و فقط می خواستند اعتراض خودشان را یک جوری بروز بدهند."
خاکی پوشان سپاه هم آمدند
این دانشجو در ادامه روایات خود از یک شنبه شب، از ساعتی که حمله به کوی شروع شد به مرحله بعدی می رسد: "بعد از ساعت دوازده در حالی که درگیری ها بیشتر شده بود بیشتر دانشجویان به داخل کوی برگشته بودند. در همان موقع که موتوار سوارن گارد ویژه در خیابان آمیر آباد تا مقابل در اصلی دانشگاه در حال ضرب و شتم دانشجویان با کابل و شلنگ بودند، شمار زیادی از لباس شخصی ها به همراه افراد دیگری با موتور آمدند. این افراد که اورکت های خاکی رنگ سپاه به تن داشتند به لباس شخصی ها اضافه شدند. این افراد بلافاصله اقدام به پرتاپ گاز اشک آور به داخل کوی کردند. این اولین باری بود که عامدانه و مستقیما به داخل کوی شلیک می کردند. در همین حال که ساعت یک بامداد دو شنبه شده بود، دانشجویان با تلاش فراوان در اصلی کوی را بستند. اما شلیک گاز اشک آور از نقاط مختلف به داخل کوی همچنان ادامه داشت. بعد از ساعت یک بامداد در مقابل پرتاب مداوم گاز اشگ آور، بچه های دانشجو از بالای پشت بام اولین ساختمان نزدیک به در اصلی کوی با پرتاپ سنگ به بیرون، واکنش نشان دادند. آنها تقریبا بر در اصلی کوی کنترل داشتند. اما نکته عجیب در این بین این بود که وقتی نیروهای لباس شخصی و سپاه توانستند از در فرعی کوی وارد کوی بشوند، بسیاری از بسیجیان داخل کوی به طرز عجیبی طرف دانشجویان را گرفتند؛ به دانشجویانی که بالای ساختمان نزدیک به در اصلی بودند سنگ می رساندند. در همین حال که بچه های دانشجو از این در فرعی غافل شده بودند، علاوه بر لباس شخصی ها و سپاهی ها، جمعیت زیادی از نیروی انتظامی هم وارد کوی شدند و ساختمان شماره بیست و سه راکه شب قبل دوتا از اتاق هایش را با گاز اشک آور آتش زده بودند، اشغال کردند. آنها با باتوم، شلنگ و سیم کابل شروع کردند به کتک زدن بچه ها، هنوز از سلاح عجیب و غریب خبری نبود! بعد بلافاصله به اتاق های مختلف حمله بردند و وضعیت بدتر شد. در همین حال دانشجویانی که بالای ساختمان نزدیک در اصلی در حال پرتاپ سنگ به خیابان بودند برای کمک به بچه هایی که در داخل اتاق ها گیر افتاده بودند آمدند پایین و این مساله باعث شد همه از در اصلی غافل بمانند و نیروی انتظامی بتواند وارد کوی بشود. در این گیرو دار نکته ای که توجه من را جلب کرد استفاده نیروهای مهاجم از تفنگ ساچمه ای بود که با این تفنگ ها مستقیم به طرف سینه بچه ها شلیک می کردند. اولین تبعات استفاده از این تفنگ ها که خودم دیدم، کور شدن یکی از دانشجویان بود. من خودم با این دانشجو صحبت کردم که اتفاقا آدم بغایت آرامی بود و کاری هم به این جریان ها نداشت. او حتی امتناع می کرد که این مساله را پیگیری قضایی بکند؛ شاید می ترسید!
این دانشجودر ادامه می گوید: "چیزی که در واقع در رسانه ها رویش تاکید نشد این بود که یک عده از ماموران با پیراهن های سفید و عده دیگری با همین کاپشن های رنگ خاکی آمدند. اما نکته عجیب این بود که اینها تبرداشتند؛با تبر وارد کوی شدند. ورود اینها باعث شد که عده زیادی از دانشجویان ساختمان ها خود را تخلیه بکنند و به ساختمان هایی که درعمق کوی بود بروند. این درحالی بود که آنها همچنان هر کس را که می دیدند و می گرفتند، آنقدر می زدند تا می افتاد. اینطوری کم کم به مرکز کوی رسیدند. در این حال من به پسر بچه ای برخوردم از اینها که شلنگ دستش بود. بچه ها او را به عنوان گروگان گرفتند و با خود به داخل سایت کتابخانه که یکی از نقاط عمقی کوی است و با در اصلی کوی فاصله زیادی دارد، بردند. نیروهای مهاجم که خودشان دیده بودند یکی از آنها را دانشجویان گرفته اند آمدند و وارد سایت کتابخانه شدند و همه چیز را خرد کردند. گروگان شان را پس گرفتند و عده ای از دانشجویان را هم گرفتند.
دانشجوی دیگری از مشاهدات عینی خود ازشامگاه خونین 25 خرداد در کوی دانشگاه، می گوید:" در این بین عده ای بودند که ظاهرا دانشجو بودند ولی بعد همکار نیروهای مهاجم از آب درآمدند و به آنها آدرس می دادند. مثلا می گفتند در ساختمان شماره پنج عده ای از فعالین هستند. نیروهای مهاجم هم می رفتند و با تبر در اتاق ها را می شکستند و با هر چه که در دست داشتند بچه ها را می زدند و همه وسایل شخصی بچه ها مثل موبایل و لپ تاپ را خرد می کردند و با ذکر» یا زهرا»به اتاق و یا ساختمان بعدی حمله می بردند. خشونت ها زمانی بیشتر می شد که گاها شعارهایی علیه آیت الله خامنه ای شنیده می شد. در مواردی که شعارها علیه نتیجه انتخابات و محمود احمدی نژاد بود خشونت کمتر می شد. اما وقتی اسم خامنه ای برده می شد انگار دارند یک کار ایدئولوژیک انجام می دهند و دارند از دین شان دفاع می کنند، حمله می کردند. شدت حمله ها و ضرب و شتم ها تا حدی بود که بعضی از بسیجی ها که بیشتر شان به محسن رضایی رای داده بودند و عضو نهاد بسیج دانشجویی نبودند اما از جیره خوارهایی بودند و هستند که همیشه بین دانشجویان هستند، بر می گشتند و به برخی از چهره های نظام و دستگاه ها فحش می دادند. اصلا برای نیروهای مهاجم مهم نبود چه کسی را دارند می زنند. حتی مسئول دفتر نهاد رهبری در دانشگاه که ساکن ساختمان شماره چهارده بود به همراه سایر دانشجویان این ساختمان به شدت کتک خورد. همزمان با تشدید درگیری ها و کشمکش ها دو اتوبوس را وارد کوی کردند و تعداد نامشخصی از دانشجویان را که گرفته بودند سوار کردند و بردند. بعد از چند روز متوجه شدیم که دانشجویان بازداشت شده را به طبقه منفی چهار وزارت کشور منتقل کرده اند که در خصوص نوع برخوردهای شنیع با آنها هم گزارش های زیادی در رسانه های منتشر شد."
فرهاد رهبر و ورود مهاجمین
او در پایان به دو نکته اشاره می کند و می گوید: "طبق پیگیری های دانشجویان مشخص شد که فرهاد رهبر رئیس دانشگاه، دستور ورود نیروهای پلیس، لباس شخصی و سپاه به کوی را تائید کرده بوده، در حالی که او هیچ حقی ندارد چنین اجازه ای بدهد. نکته دوم اینکه روی سینه بعضی از نیروهای مهاجم سپاه نوشته شده بود«» سپاه حمزه» که بعد بوسیله یکی از بسیجی ها که با دانشجویان همکاری می کرد متوجه شدیم سپاه حمزه در سه راه افسریه، واقع در شرق تهران پادگان دارد و این نیروها را از آنجا به دانشگاه انتقال داده بودند. من با چشم خودم دیدم که با تفنگ ساچمه ای پنجاه ساچمه به سینه دانشجویی زدند که روی چمن های پشت کتابخانه او را خوابانده بودند. من بعد از آن شب دیگر این دانشجو را ندیدم. فردای شب حمله به کوی هم چند تن از مقامات برای بازدید به کوی آمدند. بعد از بازدید آنها مسئولان دانشگاه از تمامی دانشجویان خواستند هر چه سریع تر کوی را تخلیه کنند."
برغم گذشت هشت ماه از حمله وحشیانه نیروهای سه گانه پلیس، لباس شخصی و سپاه به کوی دانشگاه و با وجود اینکه پرونده ای نیز در همین خصوص درمجلس تشکیل شده، هنوز هیچ یک از دستگاه های ذی ربط برای رسیدگی به این پرونده و محاکمه آمران و عاملان این حمله هیچ اقدامی انجام نداده است. گفته می شود در حمله نیروهای مهاجم به کوی دانشگاه که دومین حمله خونین به دانشگاه طی سه دهه اخیر بوده، دست کم پنج دانشجو کشته، صدهاتن مجروح و ده ها تن بازداشت شده اند. مقامات مسئول تا کنون بارها بر سر اینکه چه کسی دستور حمله به کوی دانشگاه را صادرکرده با هم بحث کرده اند، اما هنوز به طور مشخص از شخص خاصی اسم برده نشده است.
یکی از این دانشجویان ساکن کوی روایت تکان دهنده خود از کوی دانشگاه را از شب مناظره میرحسین موسوی با احمدی نژاد شروع می کندو می گوید: "شوری درکوی بود که من دلم می خواهد مبداش را از روزهای مناظره ببینیم. پیش از آن یک تعاملی بین دانشجویان سیاسی بود، اما همه کوی را نگرفته بود. وقتی مناظره میر حسین با احمدی نژاد تمام شد بچه ها از سالن تلویزیون بیرون آمدند و سرود یار دبستانی را خواندند. جمعیتی حدودی هزار نفر آنجا بودند. طرفدارهای احمدی نژاد هم بودند. بچه ها آن شب بیرون آمدند و شعار دادند؛ با همان لباس راحتی که توی کوی همیشه تردد می کنند، یار دبستانی خواندند و شعار دادند؛از "نصر من الله و فتح قریب، مرگ بر این دولت مردم فریب" که یک شعار اسلامی بود تا شعار "دیکتاتور کوتوله نمیخوایم نمی خوایم". با این شعار ها بچه ها به خیابان امیر آباد رفتند و آنجا تا ساعت سه صبح بودند و برگشتند. این اولین شبی بود که ما یک شور عمومی را در کوی می دیدیم. شب های بعد در دیگر مناظره ها هم همین مساله تکرار شد؛ هر چند خیلی مهم نبود که کی دارد این مناظره را انجام می دهد. این وضع نهایتا تا شب انتخابات ادامه داشت".
دیگر دانشجوی ساکن کوی دانشگاه روایت خود را به جمعه شب، شب برگزاری انتخابات می رساند و در مورد حال هوای آن شب کوی می گوید: "جمعه شب که در واقع انتخابات داشت انجام می شد و آرا همین طور داشت روی سایت ها می آمد، آرای عجیب و غریب،یک سکوت خیلی وحشتناک کوی دانشگاه را فرا گرفته بود. هم طرفدارهای میرحسین و هم طرفدارهای احمدی نژاد رفته بودند در لاک خودشان و فقط منتظر بودند که سایت های خبر رسان آخرین خبر ها را بدهند. شنبه تقریبا همه متوجه شده بودند که اتفاق عجیبی در کشور افتاده. ساعت هفت، هشت شب روز شنبه بچه ها از ساختمان ها آمدند بیرون. از ساختمان های مختلف. اینکه می گویم به این دلیل است که یک ساختمان مال دکتراست، چهار پنج ساختمان دیگر مال کارشناسی ارشد است و سایر ساختمان ها که پانزده بیست تاست، مال کار شناسی هاست. یعنی همه طیف های تحصیلی و گرایش های مختلف فکری، آمدند بیرون و با سرود یار دبستانی، تجمع شروع شد و همه به سمت در اصلی کوی رفتند و پشت در کوی ایستادند. جمعیت خیلی زیادی بود. ابتدا هفتصد، هشتصد نفر و بعد 1500 نفر شدند. نگهبان ها و انتظامات کوی در را بستند و بعد تجمع به خشونت کشیده شد. بچه ها سر انتظاماتی ها نهیب زدند که به شما هیچ ربطی ندارد این کوی خانه ماست واین کشور هم کشور ماست. شما یک عده کارمندید و حق ندارید جلوی ما را بگیرید؛ ما می خواهیم به خیابان برویم. پیرو این قضیه بود که نیروهای انتظامی و دستگاه های اطلاع رسانه اعلام کردند تا اعلام نتیجه قطعی انتخابات هر گونه تجمع و راهپیمایی ممنوع است. بعد از این دانشجویان مجبور به درگیری با انتظامات و نگهبانان کوی شدند و عاقبت در اصلی باز شد و بچه های آمدند داخل خیابان امیر آباد و به سردادن شعار پرداختند. 150تا 200 دانشجوی دختر نیز که از شب قبل وارد کوی نشده بودند ازمقابل در فنی دانشگاه به دانشجویان پسر ملحق شدند. بعد از آن با سر دادن شعارهای بیشتر، نیروی انتظامی که پائین تر از چهارراه امیر آباد مستقر شده بود اقدام به پرتاپ گاز اشک آور کرد. اینطوری خشونت بیشتر شد،و در همین حین بود که دیدیم یکی از بانک های دولتی که در همین مسیر واقع بود آتش گرفت. آن شب ما غیر از نیروی انتظامی، نیروی دیگری را در مقابل خودمان ندیدیم. نیروی انتظامی آن شب فقط با سپر و گاز اشک آور آمده بود و درگیری تا سه بعد از نصف شب ادامه یافت. نیروی انتظامی گلوله های گاز اشک آور را مستقیم به طرف سینه دانشجویان شلیک می کرد."
گارد ویژه در تمامی کوچه ها
یک دانشجوی دیگرساکن کوی در ادامه با اشاره به اینکه روز یکشنبه24 خرداد، تشنج شب قبل که در خیابان آمیر آباد بود، به داخل کوی دانشگاه کشیده شد، ادامه می دهد: "ساعت شش بعد از ظهر وارد خیابان که شدیم با بیست تا سی تا دستگاه از اتومبیل های معمولی نیروی انتظامی روبرو شدیم که خیابان مقابل کوی را گرفته بودند،علاوه بر این چندین مقام نیروی انتظامی هم آمده بودند تا آثار وقایع شب گذشته را از نزدیک ببینند. در همین موقع ما بوسیله دوستان مان که درساختمان های دیگر کوی ساکن بودند، مطلع شدیم که شب قبل در تمام کوچه و پس کوچه های اطراف، در واقع پشت سر نیروهای انتظامی، نیروهای گارد ویژه از چهار طرف کوی دانشگاه را محاصر کرده بودند ولی ما به دلیل بروز درگیری ها متوجه این قضیه نشده بودیم. ظاهرا این نیروهای گارد ویژه شب گذشته کمین کرده بودند که در صورت بروز خشونت های بیشتر به کمک نیروهای انتظامی بیایند و اتفاقی شبیه 18 تیر 78 را رقم بزنند."
شب حادثه خونین
او در ادامه به تشریح حال و هوای کوی در شب حادثه می پردازد؛یعنی از ساعت 10 شب یک شنبه 24 خرداد تا صبحگاه دوشنبه 25 خرداد: "از ساعت 10 شب یک شنبه شب بنا بر عادت شب های گذشته بچه ها با سرود یار دبستانی از ساختمان های کوی خارج شدند و بعد از تجمعی کوتاه در محوطه کوی، وارد خیابان شدند. اما بر خلاف شب گذشته، امشب بر تعداد نیروهای امنیتی افزوده شده بود و نیروهای گارد ویژه هم آمده بودند و در خیابان مستقر شده بودند. خیلی هم جدی تر آمده بودند. این شائبه می رفت که به کوی حمله بشود. من خودم با چند تن از ماموران نیروی انتظامی صحبت کردم. آنها می گفتند امشب امنیت اینجا حفظ می شود و اتفاقی نخواهد افتاد؛ می گفتند ما هستیم نگران نباشید. اما ما نگران بودیم؛ چون از یک سو سابقه حمله 18 تیر را از آنها داشتیم و از سوی دیگر یکی دو تا از اتاق های یکی از ساختمان های کوی که به خیابان نزدیک بود، با گاز اشک آور به آتش کشیده شد. بچه ها احساس عدم امنیت می کردند. ساعت دوازده شب تقریبا همه دانشجویان وارد محوطه خیابان امیر آباد شده بودند که تعدادی از موتور سوارهای گارد وِیژه با شلنگ و کابل و این جور چیزها آمدند و حمله ای کردند و به چند نفری آسیب زدند و رفتند. به نظر می رسید می خواستند همه بچه ها را به داخل کوی برگردانند و در محوطه دانشگاه نگهدارند. بچه های ما اما سازماندهی کامل نداشتند و فقط می خواستند اعتراض خودشان را یک جوری بروز بدهند."
خاکی پوشان سپاه هم آمدند
این دانشجو در ادامه روایات خود از یک شنبه شب، از ساعتی که حمله به کوی شروع شد به مرحله بعدی می رسد: "بعد از ساعت دوازده در حالی که درگیری ها بیشتر شده بود بیشتر دانشجویان به داخل کوی برگشته بودند. در همان موقع که موتوار سوارن گارد ویژه در خیابان آمیر آباد تا مقابل در اصلی دانشگاه در حال ضرب و شتم دانشجویان با کابل و شلنگ بودند، شمار زیادی از لباس شخصی ها به همراه افراد دیگری با موتور آمدند. این افراد که اورکت های خاکی رنگ سپاه به تن داشتند به لباس شخصی ها اضافه شدند. این افراد بلافاصله اقدام به پرتاپ گاز اشک آور به داخل کوی کردند. این اولین باری بود که عامدانه و مستقیما به داخل کوی شلیک می کردند. در همین حال که ساعت یک بامداد دو شنبه شده بود، دانشجویان با تلاش فراوان در اصلی کوی را بستند. اما شلیک گاز اشک آور از نقاط مختلف به داخل کوی همچنان ادامه داشت. بعد از ساعت یک بامداد در مقابل پرتاب مداوم گاز اشگ آور، بچه های دانشجو از بالای پشت بام اولین ساختمان نزدیک به در اصلی کوی با پرتاپ سنگ به بیرون، واکنش نشان دادند. آنها تقریبا بر در اصلی کوی کنترل داشتند. اما نکته عجیب در این بین این بود که وقتی نیروهای لباس شخصی و سپاه توانستند از در فرعی کوی وارد کوی بشوند، بسیاری از بسیجیان داخل کوی به طرز عجیبی طرف دانشجویان را گرفتند؛ به دانشجویانی که بالای ساختمان نزدیک به در اصلی بودند سنگ می رساندند. در همین حال که بچه های دانشجو از این در فرعی غافل شده بودند، علاوه بر لباس شخصی ها و سپاهی ها، جمعیت زیادی از نیروی انتظامی هم وارد کوی شدند و ساختمان شماره بیست و سه راکه شب قبل دوتا از اتاق هایش را با گاز اشک آور آتش زده بودند، اشغال کردند. آنها با باتوم، شلنگ و سیم کابل شروع کردند به کتک زدن بچه ها، هنوز از سلاح عجیب و غریب خبری نبود! بعد بلافاصله به اتاق های مختلف حمله بردند و وضعیت بدتر شد. در همین حال دانشجویانی که بالای ساختمان نزدیک در اصلی در حال پرتاپ سنگ به خیابان بودند برای کمک به بچه هایی که در داخل اتاق ها گیر افتاده بودند آمدند پایین و این مساله باعث شد همه از در اصلی غافل بمانند و نیروی انتظامی بتواند وارد کوی بشود. در این گیرو دار نکته ای که توجه من را جلب کرد استفاده نیروهای مهاجم از تفنگ ساچمه ای بود که با این تفنگ ها مستقیم به طرف سینه بچه ها شلیک می کردند. اولین تبعات استفاده از این تفنگ ها که خودم دیدم، کور شدن یکی از دانشجویان بود. من خودم با این دانشجو صحبت کردم که اتفاقا آدم بغایت آرامی بود و کاری هم به این جریان ها نداشت. او حتی امتناع می کرد که این مساله را پیگیری قضایی بکند؛ شاید می ترسید!
این دانشجودر ادامه می گوید: "چیزی که در واقع در رسانه ها رویش تاکید نشد این بود که یک عده از ماموران با پیراهن های سفید و عده دیگری با همین کاپشن های رنگ خاکی آمدند. اما نکته عجیب این بود که اینها تبرداشتند؛با تبر وارد کوی شدند. ورود اینها باعث شد که عده زیادی از دانشجویان ساختمان ها خود را تخلیه بکنند و به ساختمان هایی که درعمق کوی بود بروند. این درحالی بود که آنها همچنان هر کس را که می دیدند و می گرفتند، آنقدر می زدند تا می افتاد. اینطوری کم کم به مرکز کوی رسیدند. در این حال من به پسر بچه ای برخوردم از اینها که شلنگ دستش بود. بچه ها او را به عنوان گروگان گرفتند و با خود به داخل سایت کتابخانه که یکی از نقاط عمقی کوی است و با در اصلی کوی فاصله زیادی دارد، بردند. نیروهای مهاجم که خودشان دیده بودند یکی از آنها را دانشجویان گرفته اند آمدند و وارد سایت کتابخانه شدند و همه چیز را خرد کردند. گروگان شان را پس گرفتند و عده ای از دانشجویان را هم گرفتند.
دانشجوی دیگری از مشاهدات عینی خود ازشامگاه خونین 25 خرداد در کوی دانشگاه، می گوید:" در این بین عده ای بودند که ظاهرا دانشجو بودند ولی بعد همکار نیروهای مهاجم از آب درآمدند و به آنها آدرس می دادند. مثلا می گفتند در ساختمان شماره پنج عده ای از فعالین هستند. نیروهای مهاجم هم می رفتند و با تبر در اتاق ها را می شکستند و با هر چه که در دست داشتند بچه ها را می زدند و همه وسایل شخصی بچه ها مثل موبایل و لپ تاپ را خرد می کردند و با ذکر» یا زهرا»به اتاق و یا ساختمان بعدی حمله می بردند. خشونت ها زمانی بیشتر می شد که گاها شعارهایی علیه آیت الله خامنه ای شنیده می شد. در مواردی که شعارها علیه نتیجه انتخابات و محمود احمدی نژاد بود خشونت کمتر می شد. اما وقتی اسم خامنه ای برده می شد انگار دارند یک کار ایدئولوژیک انجام می دهند و دارند از دین شان دفاع می کنند، حمله می کردند. شدت حمله ها و ضرب و شتم ها تا حدی بود که بعضی از بسیجی ها که بیشتر شان به محسن رضایی رای داده بودند و عضو نهاد بسیج دانشجویی نبودند اما از جیره خوارهایی بودند و هستند که همیشه بین دانشجویان هستند، بر می گشتند و به برخی از چهره های نظام و دستگاه ها فحش می دادند. اصلا برای نیروهای مهاجم مهم نبود چه کسی را دارند می زنند. حتی مسئول دفتر نهاد رهبری در دانشگاه که ساکن ساختمان شماره چهارده بود به همراه سایر دانشجویان این ساختمان به شدت کتک خورد. همزمان با تشدید درگیری ها و کشمکش ها دو اتوبوس را وارد کوی کردند و تعداد نامشخصی از دانشجویان را که گرفته بودند سوار کردند و بردند. بعد از چند روز متوجه شدیم که دانشجویان بازداشت شده را به طبقه منفی چهار وزارت کشور منتقل کرده اند که در خصوص نوع برخوردهای شنیع با آنها هم گزارش های زیادی در رسانه های منتشر شد."
فرهاد رهبر و ورود مهاجمین
او در پایان به دو نکته اشاره می کند و می گوید: "طبق پیگیری های دانشجویان مشخص شد که فرهاد رهبر رئیس دانشگاه، دستور ورود نیروهای پلیس، لباس شخصی و سپاه به کوی را تائید کرده بوده، در حالی که او هیچ حقی ندارد چنین اجازه ای بدهد. نکته دوم اینکه روی سینه بعضی از نیروهای مهاجم سپاه نوشته شده بود«» سپاه حمزه» که بعد بوسیله یکی از بسیجی ها که با دانشجویان همکاری می کرد متوجه شدیم سپاه حمزه در سه راه افسریه، واقع در شرق تهران پادگان دارد و این نیروها را از آنجا به دانشگاه انتقال داده بودند. من با چشم خودم دیدم که با تفنگ ساچمه ای پنجاه ساچمه به سینه دانشجویی زدند که روی چمن های پشت کتابخانه او را خوابانده بودند. من بعد از آن شب دیگر این دانشجو را ندیدم. فردای شب حمله به کوی هم چند تن از مقامات برای بازدید به کوی آمدند. بعد از بازدید آنها مسئولان دانشگاه از تمامی دانشجویان خواستند هر چه سریع تر کوی را تخلیه کنند."
برغم گذشت هشت ماه از حمله وحشیانه نیروهای سه گانه پلیس، لباس شخصی و سپاه به کوی دانشگاه و با وجود اینکه پرونده ای نیز در همین خصوص درمجلس تشکیل شده، هنوز هیچ یک از دستگاه های ذی ربط برای رسیدگی به این پرونده و محاکمه آمران و عاملان این حمله هیچ اقدامی انجام نداده است. گفته می شود در حمله نیروهای مهاجم به کوی دانشگاه که دومین حمله خونین به دانشگاه طی سه دهه اخیر بوده، دست کم پنج دانشجو کشته، صدهاتن مجروح و ده ها تن بازداشت شده اند. مقامات مسئول تا کنون بارها بر سر اینکه چه کسی دستور حمله به کوی دانشگاه را صادرکرده با هم بحث کرده اند، اما هنوز به طور مشخص از شخص خاصی اسم برده نشده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دنیای حیوانات
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاه خوانندگان در رابطه با این شماره خبرنامه را می توانید در آدرس زیر بخوانید و یا دیدگاههای خود را با دیگران به اشتراک گذارید.
http://www.facebook.com/pages/iran7031/251100488845?v=app_2373072738&ref=mf
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان شب سیه سپید است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دنیای حیوانات
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاه خوانندگان در رابطه با این شماره خبرنامه را می توانید در آدرس زیر بخوانید و یا دیدگاههای خود را با دیگران به اشتراک گذارید.
http://www.facebook.com/pages/iran7031/251100488845?v=app_2373072738&ref=mf
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان شب سیه سپید است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر